۲۷.۶.۰۱

سه نمایشنامه از گارسیا لورکا

 سینه ی گرم انسان را به روی من بگشایید

سینه ای گرم و خون آلود

سینه ایی خون چکان و سرخ را 

تا من در درونش غوطه ور گردم

***

تا ز سرما لختی تسلیم

سینه ایی مجروح و خونالوده می خواهم

سینه ی انسان!

از برای خویش قلبی گرم و محنت سوده می خواهم

قلبی آتش بار

تا بحنبد بر سربر سینه ی من

**

اولی: خودتون اونو با یه مرد دیگه دیدین؟

چهارمی: نه دیگرون دیدن!

اولی: همیشه دیگرون!

هیچ نظری موجود نیست: