۲.۴.۰۴

درسگفتار فلسفه سیاسی انقلاب فرانسه جواد طباطبایی دوره اول و دوم و سوم

 بعضی ها گفتند انقلاب فرانسه اولین انقلاب حقوق بشری است سعنس اولین باری که بشر حقوق پیدا کرد. 

اولین کار مهم انقلاب فرانسه نوشتن اعلامیه حقوق بشر و شهروند بود.

**

تعادل میان اشرافیت و قدرت شاه مهم ترین عامل مشروطه شدن نظام های سلطنتی در اروپا بود. 

 البته آنچه امروز به عنوان حقوق بشر می شناسیم و در سند سازمان ملل آمده است با اون متفاوت بود.

**

از روی آمار زمانی که بحران در فرانسه بود و جمهوری و آزادی در خطر بود، شمار اعدامی ها بسیار پایین بود. اتفاقا زمانی که جمهوری تثبیت شد و دیگر خطری آن را تهدید نمی کرد شمار اعدام ها بالا رفت. ادگار کینه نوشته بود: اوضاع و احوال نبود که ترور و وحشت را به دنبال آورد  بلکه آن ترور و وحشت بود که آن اوضاع و احوال را به دنبال آورد.

**

واقعیت تاریخی نشان می دهد که انسان ها معمولا به دنبال نیازهای خود هستند و بی رحمانه منافع خودشان را دنبال می کنند.

 مساله اساسی تمام اندیشه های سیاسی در غرب از یونان تا امروز، کمابیش ایجاد تعادلی میان منافع فرد و مصالح عمومی ِ یک جمع یا یک ملت است. تمام نظریه ها در حوزه ی اندیشه ی سیاسی برمی گردند به این مساله که چگونه این تعادل را درست کنیم که هم منافع فرد حفظ شود هم منافع عمومی تامین گردد.

 با انسان هایی سرو کار دارید که منافع خود را می خواهند، ولی باید بتوانید آن را در یک مصلحت عام تری وارد کنید، یک تعادلی میان این دو ایجاد کنید. 

**

 جشن های ملی و سنبل های ملی جانشین دسته ها و هیئت هایی در حوزه ی مذهب شدند که در قرون وسطی و همین الان هم در بعضی از شهرهای اروپا در مواردی این دسته ها هستند راه می افتاد و جنبه دینی داشتند و بعد از انقلاب فرانسه به طور کلی از بین رفت

دوره دوم: 

سنت مداران جریانی کاملا ارتجاعی هستند، در دنیای جدید زندگی می کنند و از تمام امکانات و خدمات دنیای جدید بهره می برند، در عین حال موضع سختی نسبت به دنیای جدید وبیراهه های تجدد دارند. ولی "سنتی ها" از بسیاری جهات با دنیای جدیدی که در آن زندگی می کنند مشکلی ندارند، به نوعی نمی خواهند به گذشته برگردند، اما سنت مداران تمام تلاش خود را می کنند تا ما را به گذشته برگردانند. 

**

علم سیاست علم تجربه است نه صرفِ علم نظر. بنابراین ما هر قدمی که بر می داریم باید یک لحظه بایستیم و بسنجیم که چه کرده ایم و اگر مطئن شده ایم قدم اول درست بود، بر مبنای آن قدم دوم را برداریم. همه ی اینها نقطه ی مقابل روحیه انقلابی است. انقلابیون اول خراب می کنند بعد می خواهند یک جوری بسازند. 


***

دوره سوم

توکویل می گوید سابقه نظام اشرافی به معنایی که در اروپا وجود داشت در آمریکا نبود. مهاجران امریکایی کسانی هستند که از نظام های نابرابر اشرافی به امریکا رفتند و چون در آنجا سنت نظام اشرافی و امتیازات موروثی وجود نداشت، بنابراین انقلابشان هم با نوع انقلاب فرانسه متفاوت بود. 

**

فکر می کنند در فلسفه ی تاریخ، تاریخ به فلسفه اضافه شده است. اصلا اینطور نیست فلسفه از درون تاریخ بیرون آمده است. 

**8

اندیشه ی به طور کلی و اندیشه ی سیاسی در غرب اندیشه ای است تاریخی. یعنی نه از مدینه های فاضله هایی که از نوع فارابی یا افلاطونی، که بر آنها زمان نمی گذرد، تاریخ شامل آنها نمی شود. 

**

توکویل می گوید انقلاب سیاسی در جایی اتفاق می افتد که ما سیاسی نیستیم. انقلاب بزرگ انقلاب سیاسی نیس، بلکه انقلابی است که در حوزه ی امور قانون ها، عادات و اخلاقیات می افتد. 

۲۴.۳.۰۴

تاریخ خط های جهان یوهانس فریدریش

اروپا در اختراع خط های اولیه دخالت نداشته و حتی خط های ثانویه نیز که در پی آن شکل وجودی یافتند اختراع اروپاییان نبوده است. 

 مصر باستان و آسیای صغیر باستان از یک طرف و کشورهای متمدن جنوب اروپا مانند یونان و روم از طرف دیگر در رشد کتابت اهمیت ویژه ای دارند. باید در نظر داشت که اروپای متمدن در مقایسه با شرق باستان، در امر اختراع خط کاملا غیرفعال و دنباله رو بوده است.

 خاور نزدیک باستان دو خط اولیه ی مهم یعنی خط میخی و هیروگلیف مصری را به جهان ارمغان داد است. خط الفبایی سامی نیز در خاور نزدیک پدیدار شده است. اگر چه این خط در آغاز چندان کامل نبوده لیکن بعدا با اضافه شدن مصوت ها و کاملتر شدن آن خط در اشکال یونانی و لاتینی، قسمت اعظم جهان را تسخیر کرد. 

**

ایجاد نظام های خط در میان ملل مبلغان مذهبی که بدون دلیل به آن دست می زدند، عمدتا برای تبلیغ مسیحیت بود. در واقع خطوط مبلغان خط های ابداعی نبود و تنها ترکیب تصنعی از الگوهای موجود بود. 

ترجمه فیروز رفاهی

۲۱.۳.۰۴

جامعه شناسی عوام نصرالله پورافکاری

فحش ها می توانند وضع اجتماعی آن محیط را مشخص نمایند. در مطالعات اختصاصی باید بر حسب موضوع و یا شدت و ضعف آن تقسیم بندی نمود. 

**

در ایران بیشتر شوخی ها جنبه ی مسخرگی پیدا کرده است که ریشه ی آنها را باید از دوران صفویه جستجو کرد، شوخی به معنای مسخره کردن دیگران! علتش شاید این بوده که در آن دوران عده ای را مامور خنداندن مردم کرده بودند و اینان متاسفانه تنها صحبت کردن، راه رفتن و نشستن و خوردن روستاییان را تقلید می کردند که با کمال تاسف کینه های زیاد در میان افراد ایجاد می نمودند.

**

با تحرک اجتماعی در دوران مشروطیت تغییرات گسترده ای در ادبیات حاصل شد و آسان نویسی به سبکی جدید که توانست زبان های محلی را در متن داستان ها بگنجاند، پدید آمد تا جاییکه بیشتر موضوعات منشا و ریشه  ی اجتماعی یافتند. 

***

به عقیده جامعه شناسان فرهنگ عبارت است از یک مجموعه ی درهم و به هم تافته ای که شامل کلیه سنت ها، قوانین، عادات، آداب و رسوم، اعتقادات هنر و اخلاق است که یک فرد در جامعه خود به ارث دریافت می دارد و به هیچ وجه این توارث جنبه بیولوژیکی ندارد، بلکه انسان ها در نتیجه ی تماس متقابل از همدیگر دریافت می دارند. 

***

تفاوت های اساسی فرهنگ و تمدن را چنین خلاصه می کنیم:

فرهنگ ملی است ولی تمدن بین المللی است. 

فرهنگ معنوی است ولی تمدن مادی است. 

***

برای بقای میراث کهن فرهنگ باید آنها را که در دل روستاها مدفون است گردآوری نمود و از گزند زمان محفوظ نگه داشت. خصوصا به علت نزدیک شدن راه های ارتباطی روستا و شهر صدمات جبران ناپذیری به سلامتی این دانش عوام وارد خواهد شد. در این نوشته اساس و پایه ی سخن بر گفته ها و جهان بینی های اشخاص بیسواد است که فرهنگ آنها را عامیانه نامگذاری می کنیم. 

***

گردآورنده فولکلور باید از تحقیر و تمسخر پرهیز نموده، به افکار و عقاید روستایی اگرچه ناصواب باشد احترام بگذارد و نباید در اسناد مربوطه دست برد. 

**

افسانه ها و داستان ها جزو کهن ترین آثاری است که از اندیشه و تخیل بشر برجای مانده است مسلما پیش از آنکه بشر وارد دوران تاریخی شود و روایت های مهم زندگی خود را به یاری نقوش و علائم قابل رویت بر جا گذارد، به مدتی دراز افسانه ها را در نهانخانه ی ضمیر خود می سپرد و دهان به دهان انتقال می داد .

**

احساس، عاطفه و عشق در قصه وجود دارد. تاریخ برون گراست ولی قصه درون گرا. به این علت قصه واقعی تر از تاریخ است. 

۱۷.۳.۰۴

الکساندر سولژنیتسین

 آثار ارزنده ای از نویسندگان جوانِ هنوز ناشناس، از طرف تحریریه ها رد شده است فقط به این خاطر که "نمی شود". 

پس پیش گویی پوشکین درست است: فقط می توانند مرده ها را دوست داشته باشند. اما چاپ پس از مرگ آثار  هرگز جبران کننده ی خسارت اجتماعی و هنری نیست که ملت ما به دنبال آنند تاخیرهای غول آسا، این انقیادی که وجدان هنری گرفتار آن است تحمل کرده است. 

حقوق نویسنده _ نامه های زندان / 

بهرام بیضایی در شرح این وضعیت می گفت: تا وقتی بدیهیات می نویسید، ذهن جمع می گیرد ولی اگر کمی از آن فراتر بروید دیگر کسی آمادگی پذیرش ندارد.

**

بدبختانه فرهنگ فقط برای کسانی که کار فرهنگی می کنند عایدی و درامد ندارد. فرانسواز ژیرو گفت: فرهنگ برای سیاستمداران هم خطر است هم تجمل‌. 

**

جسورترین مردان تئاتر ما کارگردانند، نه نویسنده و صاحب اثر. سینما هنرمندان باهوش و صاحب اراده و الهام ندارد.

**

در فضای کنونی جامعه روابط عمومی، جای پیشرفت واقعی را می گیرد. هنرمند ناشناخته برای راه یافتن در جمع برگزیدگان شانس کمی دارد. معیار گزینش دولت، استعداد آفرینش‌های هنرمند نیست باید اجاره داد استعدادها بشکفند. دولت و جشنواره ها نمی توانند با گزینش خود استعداد هنرمند را تایید کنند.  

**

مهرداد بهار: جشنواره فقط گردآوردن توده مردم است. هدف جشنواره ها محکوم به شکست است چون پایه های فرهنگی و نقالی را از بین برده ایم. جشنواره جز کارهای افاده ای است.

***

روشنفکر دردمند ما بیشتر اهل سیاست بوده تا اندیشه. سیاست بازی همواره آسان تر از اندیشه مندی است و در میدان سیاست بی تردید به مراتب زودتر از عرصه ی تفکر می توان به شهرت و افتخار رسید.

کتاب در بی دولتی فرهنگ 

جلال ستاری

 🌿به تو می اندیشم، در خاکستری اندوه خویش 

***

ما آنچنان نزدیک بودیم که هیچ چیز نمی توانست جدامان کند

نه فرسودگی نه راز نه ابرها 

**

در زخم خویش می زیستم و میان لبانش می خسبیدم.

**

شعر همچون عشق همه چیز را در نشانه ها سرمایه گذاری می کند‌.

**

من آن معنایم که زبان ندارد که صحبت کند.

***

کاش روان های ما در فضا می پراکند

تا روزگاری کسی بداند که ما زیسته بودیم

همچنان که گلی ناشناس را می بوییدیم.

**

ناپدید خواهد شد سنگ که گل به آن شکل می دهد 

چهره ی سخت رنج.

***



کتاب شعر معاصر فرانسه

زیرنظر : محمدعلی سپانلوش

جامعه‌شناسی هنر

 یکی از زیان بارترین توهمات این است که بیان هنری را نوعی تخصص بدانیم. انقلاب های سیاسی هیچ گاه دوره مناسبی برای فعالیت هنری نیستند چون خواه ناخواه آمیخته به ایدئولوژی اند.


ژان دووینیو

ترجمه‌ی مهدی سحابی

پ.ن:  ازش نون و شهرت و محبوبیت در میارن

کتاب اتاقی از آن خود / ویرجینیا وولف

 لیدی وینچلسی: افسوس زنی که قلم به دست می گیرد به نظر دیگران موحودی بس گستاخ است.  بچه دار شدن، مد، رقص، لباس، بازی اینها هنرهایی است که باید در آرزویشان باشیم.

نوشتن، خواندن، فکر کردن، سوال کردن چون ابر بر زیبایی ما سایه می افکند و وقتمان را تلف می کند.

**


اگر مرد باشید قسمت زنانه ی زن باید تاثیرگذار باشد زن نیز باید با مرد درون خویش در ارتباط باشد. شاید منظور کولریج از این حرف که ذهن بزرگ دو جنسی است همین بوده.


جیمز نوربری

 🌿اژدهای کوچک گفت: می دونی ممکنه بعدا با کلی اشتیاق از روزای خوب قدیم یاد کنیم.

پاندای بزرگ گفت: پس بیا هیچوقت دست از خاطره سازی برنداریم. 

***

مهم ترین چیزی که با چای می چسبه یه دوست خوبه. 

**

سعی کن برای چیزای کوچک وقت بذاری اونا از همه چی مهم ترن

پاندای بزرگ گفت: از همه چی مهم تر توجه کردنه. 

کتاب 

پاندای بزرگ و اژدهای کوچک 

جیمز نوربری 

ترجمه نازنین فیروزی 



سرشک

 هیچ تنهایی از تنهاییِ دل سخت تر نیست.

رمان سرشک🌿

محمد حجازی

۱۴.۳.۰۴

امیل چوران برقله های ناامیدی

 اشک هایم همواره به اندیشه تبدیل شده اند و اندیشه هایم به تلخی اشک هایم است. 

**

دردها شخصیت دارند، اما شادی ها همچون اشکالی با خطوط مبهم محو می شوند. "یاد" درد جانکاه است.

**


اخلاقیات فقط زندگی را به سلسله ای طولانی از فرصت های سوخته تبدیل خواهد کرد.

پ.ن: دقیقا کاری که یه سری اره و اوره و شمسی کوره با جوانی من کردن و هرگز نمی بخشمشون.

۷.۳.۰۴

کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی / سیریل الگود

 دانش چشم پزشکی در میان رومیان و یونانیان پیشرفته نبود، اعراب اطلاعات آنها را به صورتی محدود ولی موفقیت آمیز تکمیل کردند. عمل جراحی برای درمان بیماری چشم را نسل های بعدی از عرب گرفتند.

رشته ی مروارید، تاول قرنیه و جوش اول بار در آثار عربی دیده شده است‌ که‌ با علم ریاضی و هندسه به‌ معلومات علمی جهان کمک کردند و به زمینه کشف عینک نزدیک شدند. بزرگ ترین افتخار را باید به ابوعلی محمد بن الحسن بن الهیثم بصری داد.

**

در مواردی مثل جراحی های چشم که بخیه خیلی ظریف لازم می شد از موی زن استفاده می کردند.

**

سنان بن ثابت در سال ۹۱۰ میلادی درمانگاهی برای معالجه ی حیوانات بیمار در بغداد تاسیس کرده بود. این همان کسی است که پزشکان سیار به اطراف فرستاد و دستور داد نخست مردمان و سپس حیوانات را معالجه کنند او این رفتار پسندیده را در میان ایرانیان پایه گذاری کرد. 

***

در سال ۱۸۰۸ م فتحعلی شاه تعدادی سنگ برای درمان طبی به عنوان هدیه برای ناپلئون فرستاد ولی ناپلئون با بی اعتنایی آنها را در آتش انداخت. 

استفاده از سنگ هنوز در ایران متداول است. 

**

در اپیدمی شدید طاعون آخوندها از قرنطینه مردم ممانعت می کردند و می گفتند کار انگلیسی هاست.

سرنوشت ابن مقله: اديب‌، خوشنويس‌، مبتكر و مبدع‌ خطوط مختلف‌ و وزير عباسیان‌ در قرن چهارم هجری قمری


وقتی راضی خلیفه شد ابن مقله را به وزارت خود برگزید و چند ماه بعد به اصرار درباریان او را برکنار کرد. ابن مقله راضی را اغوا کرد که در توطئه بر ضد وزیر جدید با او همداستان شود اما راضی در آخرین لحظه به توطئه عمل نکرد و دست ابن مقله را بریدند. 

راضی بلافاصله دچار ندامت گردید و پزشک مخصوص خود سنان بن ثابت را به عیادت او فرستاد. ابن مقله که خوشنویس هنرمندی بود قطع دست برای او مجازات سنگینی بود با شکوه گفت:

 با این دست بسیاری از خلفا را خدمت کردم و دوبار قرآن نوشتم و اینک آن را مانند دست دزدان بریدند.

وقتی بازوی او بهبود یافت ابن مقله توانست با بستن قلمی به ته بازو نوشتن را از سر گیرد ولی به زندان تاریک تری انتقال داده شد و ملاقات با سنان هم ممنوع گردید. رقیب او دستور داد این بار زبانش را هم بریدند. در این زندان طولانی به اسهال مبتلا شد و چون مجبور بود با دست خود آب از چاه بکشد، این کار را با دست چپ و دندان های خود به ناچار انجام می داد. پس از مرگ هم درون دیوارهای زندان مدفون گردید.

کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های های خلافت شرقی /سیریل الگود


در ایران قدیم وضعیت طب پیشرفته تر از آشور بود. حتی ایرانیان اصول آن چیزی را که طب یونانی نامیده شده، به یونانیان تعلیم داده اند. در سال ۷۰۰ پیش از میلاد هیچ گونه اثری از علم و فرهنگ یونانیان مشهود نبود. ۲۰۰ سال پس از آن یونانیان در علم پیشرفت کردند و بقراط عنوان پدر طب را با نوشتن رساله هایی کسب کرد.

در بسیاری از موارد به قسمت های مختلف بدن نام هایی که ریشه انها هندو اروپایی است داده شده و بقیه هم اساس بابلی دارند.  

**

با آنکه ایران آن زمان دارای طب ملی سازمان یافته ای بود، کوروش کبیر و داریوش مشاوران پزشکی خود را از خارج برمی گزیدند.

***

پزشکان همراه پیامبر اسلام، پزشکان ایرانی یا پزشکان عرب بودند که در ایران تحصیل کرده بودند. 

حارث بن کلده مدتی در جندی شاپور به تحصیل طب اشتغال داشت. او پس از مراجعت در مکه مقیم شد و بزرگ ترین طبیب عربستان گردید گرچه نظرات او مخالف با اسلام بود پیامبر او را منع نکرد. 

**

با ورود جرجیس ایرانی به دستگاه خلافت استفاده از پزشکان اجنبی در دربار عرب مرسوم گردید. این طبیب مسیحی هدیه ی منصور را که عبارت از سه کنیزک یونانی بود با بی اعتنایی کامل رد کرد. 


کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی / سیریل الگود

افسانه های تاریخی ایران معرفی طب را در این کشور به جمشید چهارمین پادشاه از دوران باستانی ایران نسبت می دهد.

**

بابلیان از نظر پزشکی در مقایسه با مصریان آن زمان مترقی تر بوده اند و به نظر می رسد قدرت رهبران دینی آنها کمتر بوده چون بر سحر و جادو کمتر تکیه داشتند. 

**

نقشی که خون در انتشار بیماری در بدن بازی می کند در دوران ساسانیان شناخته شده بود زیرا یکی از تکالیف دینی آنان این بود که در پاکیزگی و تازگی خون کوشا باشند و آلوده شدن از طریق ارتباط با بیمار هم یکی از عوامل طبیعی بیماری شناخته می شد. 

**

اوستا تنها کتاب شرقی است که از سگ به نیکی یاد می کند. تصور بر این بود که نگاه سگ به یک شی آلوده، پلیدی را از آن می زداید. "واجب است که به هر موجود جانداری خواه دوپا، خواه چهارپا ، خواه زن و خواه سگ به یک چشم بنگرند"

کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی / سیریل الگود


https://t.me/nellynevesht/4962


حیران دنبلی

 🌿به دل یک عقده ای دارم بپرسم از تو ای دلبر/ اگر عیبی نگیری بر من از احوال پرسیدن 

***

به رغم دشمنان در نزد ایشان نامه ام بنویس/ میان دوستان تنها به نام من قلم درکش 

***

هر که از دایره جمع به راهی رفتند/ ما بماندیم خیال تو به یک جا مقیم

**

همه عالم شود گو دشمن من/ چه غم دارم اگر یارم تو هستی 

**

آهو شکار من شود طالع به کار من شود/ گر یار یار من شود از روز هجرانم چه باک 

**

بلبلان چمن از باغ پریدند تمام/ بس که گل دیدم و بی روی تو شیون کردم

**


ای مونس غم های نهان باز کی آی

**

🌿از خجالت اگرچه نتوانم / رو به تو کرده و تو را خوانم

**

از من و از محنتم یاد اورید/ از دل پر حسرتم یاد آورید

**

گاه با مکتوب ما را یاد ساز/ خاطر غمدیدگان را شاد ساز

دیوان حیران دنبلی 

حیران خانم دُنبُلی یکی از ناشناخته ترین زنان شاعر در تاریخ ادبیات فارسی شاعری است که همزمان با دوره ی پادشاهان قاجاریه در آذربایجان می زیست. او نخستین و تنها زن شاعر دو زبانه است.

نام واقعی او مشخص نیست. شعرها را برای یار جدا افتاده اش و انزوای زنان سروده است.

https://t.me/nellynevesht/4969


دیوان حیران دنبلی پایان

 خیلی ها از آثاری که شاهرخ مسکوب درباره شاهنامه نوشته می گن اما بی انصافی هست که از مهرداد بهار که به طور تخصصی زحمت کشیده و حتی درباره بعضی موضوعاتی که مسکوب درباره شاهنامه اشتباه نوشته و نقد می کنه رو نمی گن مهرداد بهار می گه اگر برای اطلاعات عمومی بخواهید آثار مسکوب رو بخونید مشکلی نیست اما اگر بخواهید به عنوان منبع در نظر بگیرید کار اشتباهی هست و در کتابش چند صفحه اختصاص داده به اطلاعات اشتباهی که مسکوب درباره شاهنامه داده.

نمی خوام زحمات مسکوب رو نادیده بگیرم فقط به نظر من اول باید آثار مهرداد بهار خونده بشه و بعد آثار مسکوب درباره شاهنامه‌. چون خیلی ها براساس نوشته های مسکوب تو حرفاشون منبع می دن نه مهرداد بهار.

 کلاید: تو بیشتر از اینا می ارزی، خیلی بیشتر. واسه همین با من اومدی. همه جا میتونی از اون پسرای عاشق پیشه پیدا کنی برای اونا فرقی نمی کنه که تو چه کاره ای اما واسه من فرق می کنه.


پ.ن: این فیلم که براساس واقعیت هست در دوره خودش بهترین فیلم هنجارشکن با موضوع اجتماعی بوده و هم اینکه در مقایسه با فیلم های دیگه همونقدرکه بانی در نقشش بهترین شخصیت یک عاشق رو بازی کرده کلاید هم نقش یه دختر خسته از اجتماع سنتی رو خوب در اورده. علاوه بر اون به نظرم الان هم یه سر و گردن بالاتر ایستاده، بیشتر از اینکه جنایی باشه یه نوع اعتراض به قید و بند و آداب و رسوم اجتماعی هست که رو مردم تاثیرگذار بوده و پلیس هم هوش چندانی نداره.

 خوشبخت تقویمی که روزانش

همه سالروز آمدن توست 🌿

پرتو نوری علا مجموعه شعر  از دار تا بهار

هنر هیچوقت اونطور که می بایست در یک مملکت متمدن مثل ایران جایی باز نکرد. قرن ها تو سر زدنِ هنر، هنر رو پایین برد. باید مردم اینو می فهمیدن باید مردم درک می کردن که یکی از ابعاد زندگی شون هست و براشون لازمه. در شهرها هنر زیر نفوذ مذهبی رفته بود درحالیکه بهترین آهنگ های محلی از دل دهقان ها در روستاها بیرون میومد. 

***

یه گلستان داشتیم که بیچاره بارها از جیپ افتاد پایین تا یه کار خوب بسازه برا پولش که این کارو نمی کرد. 

مهرداد پهلبد تاریخ شفاهی معاصر


پ.ن: به نظر من یکی از دلایلش صعب العبور بودن راه ها بود که گروه های مذهبی نمی تونستند راحت قشون کشی کنند. تو تاریخ ایران باستان هم می گه مذهب سریع تر و آسان تر در شهرها گسترش پیدا می کرد اما روستایی ها زیر بار نمی رفتند و نمی پذیرفتند چون همیشه یه بزرگ قبیله تو ده خودشون رو قابل اعتبار می دونستن و حرف شنوی داشتن تا اجبار غریبه ها.

 حقیقت در تاریخ حرکت مردم است و واقعیت در تاریخ آن شخصیت هایی هستند که آن تحرک ها را رهبری می کنند و عجب آنکه نخستین قربانیان این واقعیت همان کسانی هستند که پشتوانه آن شخصیت ها بودند و در اکثر موارد در تاریخ حقیقت قربانی واقعیت شده است.

کتاب هزارستان باستانی پاریزی

 ای یار صادق 

بیار آن صبوحی سنگین را 

تا سنگ صبور قصه هامان باشد

**

ما آوارگان تنهایی مان هستیم

ما کولیان عاشق شبانه ایم

ما در غربت غریبمان فریادیم

***

عشق، اعتبار کلام شد.

🌿

فرامرز سلیمانی 

مجموعه شعر سبز و سپید و سرخ

 در ژاپن زنی که در حمام کار می کند یا زنی که در بار و میخانه و چایخانه پذیرایی می کند، حتی فاحشه ها به اعماق جامعه و گوشه ای که شهر می خواهد وجود آلوده اش را نادیده بگیرد، پرتاب نشده اند؛ بلکه آنها هم در کنار مردم دیگر، در مرکز شهر جایی دارند تمیز و زیبا و آراسته. و این سنت قدمتی دارد.

**

انسان عصرِ تخصص و مصرف مغزش را وا می گذارد تا پر کنند از آگهی و نقش خوشبختی که از مصرف اتومبیل و روغن و تیغ حاصل می شود. برای بسته شدن به پشت یک میز یا یک ماشین تربیت می شود.

کتاب ایرانشناسی چیست و چند مقاله دیگر / داریوش آشوری

وقتی رضاشاه رفت من سیصد چهارصد نفر از خانم ها رو جمع کردم برای اینکه حق رای به زنان بدن‌. وقتی شاه حق رای به زنان داد اجازه نداد من تو مجلس برم.

**

شاه سه بار ازدواج کرد. مهموناش میومدن از من لباس و پالتوام رو قرض می گرفتن ولی خودم دعوت نبودم. 

**

وقتی پیش کاشانی  رفتم گفت: اگه به زن ها حق رای بدیم می رن به مردای خوشگل رای می دن. 

تاریخ شفاهی

مصاحبه با خانم صفیه (نمازی) فیروز (۱۲۸۵-۱۳۶۹)

از رهبران پیشرو جنبش زنان

موسس حزب زنان ایران

مصاحبه‌کننده: حبیب لاجوردی

شفیعی کدکنی

 🌿ای نسیم سخن های تو، نبض هر لحظه زندگانی

با من دمی گفتگو کن.

***

چون دو واژه به یک معنی 

از ما دوگانه، هر یک سرشار دیگری

اوج یگانگی

**

تمام آرزوهای منی کاش/ یکی از آرزوهای تو باشم

***

در دورترین فواصل هستی، نزدیک ترین مخاطب من باش

در خلوت خالی شب من باش!

***

تو دانی اری، تو دانی آری دلم از این تنگنا گرفته

**

مپسند که در گوشه تنهایی و غم ها 

چون شمع عیان سوز‌م و گمنام بمیرم

**

دانی تو و عالمی سراسر دانند/ گر از تو خموشم از فراموشی نیست

آیینه ای برای صداها هفت دفتر شعر 

شفیعی کدکنی

 بهرام بیضایی: صحنه هایی هستند که با قلب می سازید نه عقل  و احتمالا آنها بهترین صحنه ها هستند. من معنی بسیاری از کارهایم را به تدریج کشف کرده ام. منظورم از عقل در اینجا معنی رایج آن است؛ تمام احتیاط ها و مصلحت طلبی ها که به کار معاش می خورند و به دست آوردن وجاهت اجتماعی و فریب دادن مردم متوسط.

**

دریافتم که با بزک دیگران جراحات تاریخی من زیبا نمی شود. توانستم آرام آرام صدای مردمی را بشنوم که در تاریخ گفته نشده اند. من به نوشتن نشستم. 

**

غوغای دکان داران را ترک کرده ام. کافی بود کمی دورو باشید، کمی زبان آور، هر برچسبی را بپذیرید، خودتان را در شبکه ی روابط جا کنید، نقش تزئینی تان را بپذیرید‌. 

**

هیچ فرمولی برای دوام ارزش آثار هنری وجود ندارد. اگر بود همه آن را به کار می بردند و غمی نبود. 

**

شما تصور می کنید که هر چیز با مشاهدات روزمره شما منطبق نیست، تمثیلی است‌. خوب باید مشاهدات روزمره خودتان را وسعت ببخشید. 

**

کسی قدمی برنمی دارد اما همه اصرار دارند برایتان دل بسوزانند. به شما توصیه می کنند که سخت نگیرید و وسواس به خرج ندهید و همین است که هست و بگذرید و سر و تهش را هم بیاورید و به فکر زندگی و حساب بانکی باشید و به فلانی نگاه کن و از فلان کس یادبگیر و اگر کمی سازش داشتی و جلو زبانت را گرفته بودی...مگر می شود تا از خودشان نباشی، هنوز برای این مملکت زود است ده سال دیگر، هزار سال دیگر.

هر کس می کوشد به طریقی شهامت شما را سلب کند. هر کس می کوشد شما را به صورت خودش در بیاورد و این وظیفه ی شماست خودتان بمانید.

**

وای که چه دنیای خوبی است و شما در این دنیا از من راجع به کار بعدی می پرسید. نه متشکرم دیگر طاقتش را ندارم. انقدر رفتار دوستانه دیده ام که آرزوی دشمنان می کنم. راجع به کار بعدی هیچ حرفی ندارم.

 گفت‌و‌گویی با بهرام بیضایی 

به‌نقل از بخش «ایران» به‌قلم هژیر داریوش در مجلد سال ۱۹۷۸ کتاب «راهنمای بین‌المللی فیلم»، چاپ لندن و نیویورک.

 اگر تاریخ صد در صد هم صحیح باشد حداکثر به ما می گوید: مردم ایران در قدیم کی بوده اند و چه کرده اند ولی نمی گوید: هم اکنون کی هستند و چه می کنند؟


***


‏وقتی بچه زمین میخورد و والدین زمین را کتک میزنند تا کودک آرام شود یا می‌گویند اگر فلان کارو بکنی لولو میاد، اگر با غریبه حرف بزنی می‌دزدنت، اگر فلان کارو کنی کلاغه به بابات خبر می‌ده. یک طفل معصوم باید در ایران گول بخورد تا یاد بگیرد چگونه گول بزند یا گول نخورد.

***


چون شخصیت رفاقتی باید حتما به خاطر رفیق و یا در حضور رفیق و یا در محضر کسانی که ظرفیت بالقوه رفیق شدن را دارند به وجود آید، و این هم برای تمام افراد جامعه همیشه عملی نیست، بنابراین تنها ملات متصل کننده  ی افراد جامعه با یکدیگر و اطاعت از حکومت، ارتباط بین شخصیت های والدینی و کودکی آنهاست.


پ.ن: از شخصیت های رفاقتی بدم میاد و بهم ضربه زدن. همیشه تو جمع آدم تنهایی بودم و تا حس کردم فضا داره رفاقتی و یک طرفه می شه هم کنار کشیدم. هر وقت تو گروه های ادبی نظر می دم بهم می گن ما اون بیرون همو می بینیم و با هم دوستیم و همو می شناسیم هر چی هم نظر مخالف بدیم از هم بدمون نمیاد ولی تو ایران نیستی، در گعده ما نیستی باید تو نظر دادن محتاط باشی که کسی بهش برنخوره. یعنی سیاست داشته باشی و تملق بگی. شخصیت های رفاقتی اینجوری ان که تا وقتی تو رو رفیق خودشون می دونن از کارت تعریف می کنن ولی من حتی اگه کسی دشمنم باشه وقتی نثر و قلمش خوب باشه معرفی می کنم.


کتاب

چرا عقب مانده ایم جامعه شناسی مردم ایران 

علی محمد ایزدی

 فروغ در خون من بود و حالا هم هست.  

**

در یک مهمانی گنده از فاصله پنجاه متری نور چشم او را می دیدم. حتی اگر عصبانی می شد از این سکوت من، می دانستم که با همیم. 

من دیگر هیچ کاری و هیچ آرزویی و هیچ امیدی و هیچ میلی ندارم و از این در رنجم که چگونه از ده ثانیه تا ده سال دیگر را در این معلق بودنم بگذرانم. من اگر چیزی هستم تجسم این کشش و علاقه ام. راه می روم و فروغ را کنار خود می بینم اما می دانم که نیست.

***

چقدر بنویسم؟ بس است. دلم تنگ است و هیچ چیز آسوده ام نخواهد کرد. 

قبرش و اتاق خوابش در ذهن من است و من برای برگشتن به جایی، هیچ جا ندارم جز قبر او و اتاق خواب او. نمی دانم این تابوت او را که تن و جسم من است چگونه مزین و روشن نگه دارم.


نامه ابراهیم گلستان به چوبک

طبیب اصفهانی

داریم از فراقت ای مهر عالم افروز/چون شمع صبحگاهی بر لب رسیده جانی

**

از چه رو بی هنران ای فلک دون پرور / همه در راحت و ارباب هنر در آزار 

**

می چکد باز ژاله بر لاله / می وزد باز آن نسیم شمال؟

**

از نامه خشکی به تو راضیست طبیب/ گر نیست گلی برگ خزانی بفرست 🌿

دیوان طبیب اصفهانی پایان

دل چو کامل شود از عشق نگیرد آرام/ بی قراری هنر گوهر غلتان باشد

**

دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست/ گلزار به اسایش کنج قفسم نیست

**

در بزم روزگار بسان سبوی می /باید به هر دو دست سر خویشتن گرفت 

**

درون سینه ام جا کرده از بس شور عشق او/ فرو ریزد بسان شمع آتش در گریبانم 

**

در سر پر شور من در دل رنجور من/ عشق تو دارد محل شوق تو دارد مقام

🌿

دیوان طبیب اصفهانی

کتاب جامعه شناسی سیاسی ایران

 از دیرزمانی در آسیا سه بخش در حکومت وجود داشته است. بخش مالی یا غارت داخلی، بخش جنگی یا چپاول برون مرزی و بلاخره بخش امور فوائد عامه، شرایط جوی و اقلیمی.

**

جاده های امن باعث نزدیک شدن فواصل دور به یکدیگر نمی شوند. بازگشت امنیت و به دنبال آن ورود متصدیان مالیاتی در شاهراه بین تبریز و تهران باعث شد که دهقانان خانه هایشان را برای سکونت در محل دورتری ترک کنند. 

**

گروه گرایی در قشون ایران نقش مهمی در عقب نشینی های مداوم آن در مقابل سپاه روسیه داشت. یک وقایع نگار درباری گزارش می دهد که چگونه خودداری یک سواره‌نظام کرد از کمک به سرباز تبریزی، از پیاده نظام مراغه و تفنگداران مازندرانی سبب یک شکست عظیم شد. 


پ.ن: هنوز هم خیلی از روستایی ها جاهایی سکونت می کنن که دورشون با کوهستان محصور باشه، ناشناخته باشه و از گرانی و روابط و قوانینی که مجبورن براش مالیات بدن در امان بمونن مثل روستای خودم. در شهرهای کوچک هم همینطور هست فقط مختص روستا نیست.


کتاب جامعه شناسی سیاسی ایران

نویسنده:یرواند آبراهامیان

مترجم:سهیلا ترابی فارسانی

آن فرانک

 افکار ما هم مثل زندگی مان هیچ تنوعی ندارند مثل یک چرخ فلک پیوسته حول محور غذا و سیاست می چرخند.

**

آدم می تواند در کانون محبت بسیاری از افراد باشد ولی همچنان احساس تنهایی کند "چون عشق ِیگانه و یگانه عشق کسی نیست".


من اهل ژست گرفتن نیستم ولی وقتی آنها از جزئیات آرایشگاه رفتنشان حرف می زنند حالم به هم می خورد.

کتاب خاطرات آن فرانک 

پ.ن: یه بار  تو مهمونی بودم خانم ها با فیس و افاده می گفتن هفت ساعت زیر دست آرایشگر مانیکور پدیکور می کنن و یکی یکی از بقیه درباره آرایشگاه رفتنشون می پرسید نوبت من که رسید گفت تو چی؟چندساعت؟ با خجالت گفتم هیچی. تا حالا برا ناخون آرایشگاه نرفتم. اونا شوکه شدن ولی به روم نیاوردن و برا اینکه سر بحث رو هم بیارن گفتن خوب که اینطور!

آن فرانک در کتابش بارها گفته بود می خواد در آینده نویسنده بشه اگه زنده بود کولاک می کرد با قلمش.

در کتاب مبارزان زندگی به شدت تحت تاثیر این واقعیت قرار گرفتم که درد، بیماری و بدبختی که زایمان بر سر زنان می آورد بیشتر از رنجی است که قهرمانان جنگی تحمل می کنند.

پاداشی که زن در ازای این همه درد و رنج دریافت می کند چیست؟ بعد از زایمان از قیافه می افتد، فرزندانش به زودی ترکش می کنند و زیبایی اش از بین می رود. 

خاطرات آن فرانک

پ.ن: شکنجه های روحی و جسمی که زنان نابارور برا بچه دار شدن قبول می کنن هم جای تاسف داره. آمپول های رنگارنگ دردناک، ابزارها و خطر پارگی رحم، دچار لکه شدن  و عوارض دیگر داروها و سرطان رحم،  همه نتیجه درمان ناباروری هست.

به قدری عاشق توام که دیگر قلب من گنجایش این عشق را ندارد چون مدام رشد می کند و چاره ای نیست جز اینکه آن را بروز بدهم. 🌿

**

پیتر به من گفت تو را تحسین می کنم چون خودت را درگیر جمله بندی ها نمی کنی حرفی را که می خواهی به مردم می زنی و نمی گذاری تو را له کنند.

**

به نظر من آنچه که در من بیش از هر چیز او را جذب کرد این بود که دریافت من دختری سطحی و اهل فیس و افاده نیستم. بلکه فهمید من هم آدمی مثل او در رویا هستم و به اندازه او مشکلات دارم.

خاطرات آن دختر آن فرانک

 معنی آرام را هرگز نفهمیدم که چیست/هرزه گردم چون قلم با آنکه پایم در گل است

**

دیده در رخسار خوبان دوختن خوش دولتست 

کاشکی مژگان من چشمی چو سوزن داشتی!🌿


دیوان غنی کشمیری

 توی این دنیا هیچ چیز دلخراش تر از ویرانه های وجود یک آدم نیست.

رمان برگ باد گابریل گارسیا مارکز