وقتی رکورد تنهایی شکستن مطرح باشد هر یک از ما خود را صاحب روحی قهرمان می یابد.
**
کشیش خوب به من گوش کن. تو کشیشی با درد آشنایی می خواهم بگویم تمام زخم ها، تمام زشتی ها، را در جریان روز می بینی بسیار خوب قبول. تمام انواع رذالت ها را میبینی، بدبختی بشر را و آن وقت پس آن که خوب همه این چیزها را دیدی، وقتی ماتحت بشریت را خوب با کهنه پاک کردی، آیا بعد از آن میل نداری چشم هایت را باز کنی؟
کشیش گفت: من وقتی بخواهم چشم هایم را باز کنم به فیل ها نگاه نمی کنم.
- کافیست کشیش کافیست. تو هم مثل همه احتیاج داری گاهی اطرافت را نگاه کنی تا مطمئن شوی که هنوز همه چیز خراب نشده همه چیز نابود نشده، به خودت بگویی هنوز یک چیز زیبا و آزاد روی این زمین گه آلود باقی مانده است حتی اگر برای ادامه ی اعتقاد به خدایت باشد. پس اینجا را امضا کن. کشیش لازم نیست خودت را زجر بدهی و بترسی. امضا کردن همراهی با شیطان نیست و فقط برای این است که دیگر فیل ها را نکشند. سالی سی هزارتا فیل می کشند.
**
ما همگی خانواده ای بزرگ و زیبا از دنیای وحش هستیم.
**
فیل ها جزیی از مبارزه اند. انسان ها برای حفظ نوعی زندگی می میرند. نوعی زیبایی طبیعی
**
آدم هایی را دوست ندارم که روان رنجوری شان را به جای دیدگاه های فیلسوفانه می گیرند.
**
زنان وسایلی در اختیار دارند که پلیس های کاملا سازمان یافته فاقد آنند.
**
وقتی مردم را از گذشته ی آنها جدا می کنند بدون آنکه در عوض چیزی به آنها بدهند، با بازگشت به سوی آن گذشته زندگی می کنند
**
همین که کسی بتواند صرفا از امور حقیقی آنها بیزار باشد و به مسائل مهم تر بپردازد از ظرفیت آنها تجاوز می کند . نمی توانند آن را باور کنند باید حقه ای پشت آن باشد، چیزی آبکی در حد خودشان . متوجه می شوی چنان به بالا کشیدن کثافات بینی شان عادت کرده اند که وقتی کسی بخواهد یک نفس تمیز بکشد به چیز واقعا مهم و عظیم رو کند، از بنیه ی فهم آنها تجاوز می کند.
**
ولع آفریقایی به گوشت، ثمره ی جاودانه ی قحطی، قوی ترین وجه مشترک در تمامی قاره بود. گوشت فریاد فیزیولوژیکی برخاسته از جسم ادمی، قوی تر از غریزه ی جنسی. گوشت! قدیمی ترین، واقعی ترین و عمومی ترین خواست انسان بود. فیل برای انسان سفید پوست منحصرا عاج بوده است و برای انسان سیاه پوست منحصرا گوشت بود. تصورِ زیباییِ فیل، نجابت فیل، ذهنیتی از انسان مرفه، انسان رستوران ها، انسان موزه های هنر تجریدی بود. نگرش نوعی نخبه گرا که در برابر واقعیات بسیار زشت اجتماعی به ابرهای برخاسته از مفهوم زیبایی پناه می برد و فقط به این سبب که صرفا شاعرانه تنها حالتی است که از سوی تاریخ مجاز به پذیرش آن است.
**
من احتیاجی به ارتش ندارم، افکار از قوا بی نیازند.
**
شما مثل مبلغین مشهور این دیار هنوز به دنبال رویای چوپانان اسرارآمیز هستید، شب به دنبال ستاره ی بیت اللحم هستید و هربار که زنی در صحرا سوار بر خرش می گذرد از خود می پرسید که آیا زیر چادرش نوزادی را پنهان نمی کند. جای شگفتی نیست که بعدا وقتی شما را با واقعیت دردناک ماشین ها، طبقه ی زحمت کش و اوضاع و احوال زندگی اش روبرو می کنند از خشم دیوانه شده باشید.
**
مطمئنا روزی قرص های انسانیت و شرف را به معرض فروش می گذارند و قبل از دیدار دیگران می خورند. یا به زور آنها را مجبور کنند بخورند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر