من فقیرم اما قلبی دارم بزرگ
قلبی که دوست می دارد
قلبی که می ماند.
**
شکستم را در گوش ظلمت دفن کردم.
**
ای کاش تاریخم را با داس می نوشتم
و زندگی ام را باچکش
**
من از مرگ برگشته ام
که زنده بمانم
**
من نماینده ی زخمی هستم که سازشکار نیست
ضربه ی دژخیم به من آموخت
که بر زخمم قدم بردارم
و بروم باز بروم و مقاومت کنم
**
تو در زندانت بزرگتر از زندان بانی
**
زمان نمی گندند
بلکه افراد می گندند
***
نیست راه خلاص
بگذار تیرها سخن بگویند
برای مهاجم غاصب
**
به نام گمنامانی که بی کفن مردند
به دور از وسوسه ی نام و افتخار
به دار آویختگان
تبعید شدگان
شکست خوردگان
ستم دیدگان
برای چشم های آزادی
**
ماه، دختر کوری را دوست می دارد
در محله های فقیر سیاهش
چون که ایمان دارد به سحرگاهان و به انسان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر