۱۵.۹.۰۰

تاریخ تمدن ویل دورانت روسو و انقلاب جلد دهم

 روسو: یک قلب یا احساس، اساس همه ی بدبختی های من بود. 

**

اولین بشري که با محصور کردن یک قطعه زمین به خود گفت ”این مال من است“ و اشخاصی را به آن حد از سادگی یافت که

حرف او را باور کنند بانی واقعی جامعه مدنی بود. اگر کسی تیرکهایی را که براي محصور کردن چنین قطعه زمینی در زمین کار

گذارده شده بودند بیرون میکشید، یا گودالهایی را که کنده شده بودند پر میکرد و به همقطاران خود بانگ میزد که ”از گوش

دادن به سخنان این شیاد برحذر باشید، اگر یک لحظه فراموش کنید که ثمرات زمین متعلق به همه ماست و خود زمین متعلق به هیچ

کس نیست، کار همهتان ساخته است“، از چه جنایات، جنگها، و آدمکشیها، و از چه اوضاع وحشتبار و بدبختیهایی که بشر را نجات

نمیداد.

**

روسو میگفت: ”هر کس آنچه را که براي به دست آوردنش زحمتی

نکشیده است عاطلانه به مصرف برساند، دزد است.“

**

من نمیگویم و فکر نمیکنم که مذهب خوب وجود ندارد، ... ولی میگویم در میان مذاهبی که رواج داشتهاند، هیچ کدام نیست که

زخمهاي بیرحمانهاي به بشریت نزده باشد. همه فرقه ها پیروان فرقه هاي دیگر را مورد شکنجه قرار دادهاند، و همه با خون آدمی به

خداوند قربانی تقدیم داشتهاند.

**

ولتر به روسو:

ما به یک آدم احمق رحم میکنیم، ولی وقتی اختلال فکري او به جنون تبدیل میشود، او را میگیریم و میبندیم. در آن موقع،

گذشت، که یک فضیلت است، به صورت رذیلت درمیآید. ... 


 آیا او یک ادیب است که با ادبا به بحث و فحص بپردازد نه، ... او مردي است که هنوز

نشانه هاي حزن آور عیاشیهاي خویش را با خود دارد، و زن بدبختی را که باعث مرگ مادرش شد و اطفالش را دم در یکپرورشگاه قرارداد با خود از شهري به شهر و از کوهی به کوه دیگر میکشد، در حالی که از همه احساسات طبیعت دست کشیده

**

فقرا، که از این طلاها دور نگاه داشته

میشدند، فقیر باقی میماندند و تنها محرکشان براي زحمت کشیدن و کار کردن، گرسنگی بود

**

دوک آلبا نوشت: ”من که محکوم هستم تا در نهان عقل خویش را پرورش دهم،

**

ولتر: خرافات و آزادي نمیتوانند دست در دست یکدیگر پیش روند. آیا شما فکر میکنید که بردگی باعث

سعادت میشود کازانووا: پس آنچه میخواهید برتري مردم است ولتر: خدا نکند! توده هاي مردم باید پادشاهی داشته باشند که بر

آنها حکومت کند.

کازانووا: در آن صورت خرافات لازم است، چون مردم هیچ وقت به یک نفر که صرفا انسانی مانند خودشان باشد، این حق رانخواهند داد که بر آنها فرمانروایی کنند.کازانووا:ملتی که از قید خرافات آزاد شود، ملتی مرکب از فلاسفه خواهد بود. و فلاسفه راه اطاعت کردن را نمیدانند

**

نادر شاه این سوظن برایش پیدا شد که پسرش براي خلع وی

نقشه کشیده است، و دستور داد او را کور کنند. رضاقلی گفت: ”این چشمهاي من نیست که تو از کاسه درآوردهاي، بلکه

چشمهاي ایران است.“ ایرانیان بتدریج از ناجی خود احساس نفرت میکردند، همان طور که روسها احساس نفرت نسبت به پطرکبیر

را آموخته بودند

**

ولتر: توده هاي مردم سریعتر از آن توالد و تناسل می کنند و سخت تر از آن در تلاشند که فراغتی براي تعلیم

وتربیت واقعی داشته باشند. از بین بردن معتقدات مذهبی این مردم فقط آنان را به شدت عمل و خشونت سیاسی متمایل خواهد

فردریک پادشاه آلمان به ولتر نوشت: بیایید به حقیقت اعتراف کنیم براي توده هاي مردم: فلسفه و هنر تنها در میان عده اي

معدود رواج دارد. توده هاي عظیم مردم، همان طور که طبیعت آنها را درست کرده است، به صورت حیوانات بدخواه باقی می مانند.به نظر من،اگر این جهان را خالقی نیکخواه آفریده بود، می باست ما را خوشبخت تر از آنچه هستیم می آفرید. ذهن انسانی ضعیف است،بیش از سه چهارم ابناي بشر براي تبعیت از بیمعنیترین تعصبهاي مذهبی ساخته شده اند. ترس از شیطان

و جهنم چشمان آنان را مسحور می کند، و آنها از مرد عاقلی که سعی کند آنها را روشن کند بیزارند

**

زخمهاي قلب از همه حساسترند و ... هیچ چیز جز گذشت زمان نمی تواندآنها را التیام بخشد

**

لسینگ: ارزش انسان بسته به حقیقتی نیست که به آن دست یافته یا معتقد است که به آن دست یافته است، بلکه به کوشش صمیمانه اي که وي براي رسیدن به آن حقیقت به کار برده است بستگی دارد

**

کانت: طوري عمل کن که انسانیت را، چه در شخص خودت چه در شخص دیگري، همیشه به عنوان غایت تلقی کنی نه به عنوان وسیله

**

گوته: استعداد در آرامش شکل می گیرد

**

گوته: تنها آنچه مفید است واقعیت است

ما حقیقت را در عمل می یابیم نه در فکر« در ابتدا کلمه وجود نداشت، بلکه آنچه وجود داشت عمل بود »  فکر باید ابزارعمل باشد، نه جانشین آن  

**

نیروي فکري بدون خصوصیات برجستۀ اخلاقی بمراتب بدتر از خصوصیات برجستۀ اخلاقی بدون نیروی فکری است. آنچه که فکر را آزاد می کند بدون اینکه ما را بر خویشتن مسلط دارد، زیانبار است » 

**

آنچه جاودانه است، چون زنان،

ما را بالا و به دنبال خود می کشد.

**

گوته بیشتر اوقات را در خانه می گذراند در جایی گفت: خوشبخت کسی است که دنیای او در خانه اش است. 

**

روسو: تمدن بشر را فاسد کرده است. 

**

با پیشرفت قرن، بر میزان مستی حاصل از نوشیدن شراب افزوده شد و چاي مقداري از نقش گرم کردن اعضاي حیاتی بدن و شل کردن زبان را به عهده

گرفت.

**

خوشترین صحبت آن است که در آن هیچ گونه رقابت و خودپسندي وجود نداشته باشد، بلکه تبادل آرام و بی سروصداي احساسات صورت گیرد

**

در میان مردم عادي فرانسه حتی پاریس، در این سالها، عناصر متعددي در

زمینۀ تجدد اخلاقی وجود داشتند، مانند پیدایش عواطف و رقت احساسات؛ پیروزي عشق رمانتیک بر ازدواجهاي مصلحتی

هیچ نظری موجود نیست: