۱۱.۸.۰۰

زن درون رافائل ای. لوپز - کورو

 

همواره خشمی فراگیر را در مرد علیه زن مشاهده کرده بودم، خشمی

که گویا برای مردان تعریف شده بود، تصویری موروثی از زن، آنچه که از

لاب هلای ناسزاها، طنزها و جوکهای معمول روزمره مان سرک می کشید.

زنان نیز علی رغم اظهار خشم نسبت به پدران و شوهرانشان، پسرانشان

را چنان می پروردند که گویا باید نسخه دیگری از مردان مردسالار

زندگی شان بیافرینند. این معادل های بود که قادر به درک آن نبودم

**

مشاهد ه ی وابستگی زنان که در وسواس فراگیر آنها به حمل کیف

تجلی یافته، بسیار جالب است. اما آنچنانکه بسیاری تصور کرده اند

کیف سمبل رحم خود زن نیست، بلکه سمبل رحم مادران آنهاست 

همانند جانوران کیسه دار. کیف مکانی است که آنها ناخودآگاه برای

حفاظت از آرزوها و رؤیاهای کودک یشان، خاطرات مربوط به تقلید از

مادرانشان و بعدها بلوغشان تعبیه کرده اند.

**

ضر بالمثلی اسپانیایی م یگوید: به من بگو در چه مورد مبالغه می کنی تا

بگویم ازچه کمبودی رنج می بری

**

در طی تاریخ، مردان هرگز نتوانست هاند آن نیاز دهش تبار به آزمودن

ترس ناشی از دست دادن نشانه بارز مردانگ یشان را پنهان کنند، نیازی

که بع طور مکرر آ نها را وداشته تا این ترس را با سازمان دادن جنگ

بعد از جنگ و ایجاد خونریز یهای گسترده در طول تاریخ به آزمایش

بگذارند.

**

ما غالباً شاهدیم که نزدیکی بین زنان کمتر از نزدیکی بین مردان مورد

انتقاد قرار می گیرد. زنان می توانند در یک بستر بخوابند، دست یکدیگر

را بگیرند یا در یک مکان عمومی همدیگر را در آغوش بکشند بدون

اینکه مظنون به همجنسگرایی شوند. در توالت های عمومی، مردان هرگز

صحبت نمی کنند، آنها حتی به یکدیگر نگاه هم نمی کنند. به نظر می رسد

که نصب تبلیغات در محل ادرارگاههای مردانه روشی عالی برای فروش

یک محصول است، جایی که هراس مردان از نگاه کردن به یکدیگر،

آنها را مجبور به مطالعه مکرر آگهی محصول مورد نظر می کند. این

موقعیت احتمالاً با موقعیت توالتهای زنانه بسیار متفاوت است محلی

که در آن، بدون ترس از همجنسگرا تلقی شدن، گفت وگوها بسیار آزاد

و راحت در جریان است

**

تعداد زنان بیوه از مردان بیوه بیشتر است. هرگاه که پای

تحمل رنج تنهایی، انزوا، یا دردهای فیزیکی در میان باشد، زنان از مردان

صبورترند.

**

از نظر مردان، مرد فقط قدرت فکر است. چه کسی اهمیت می دهد که یک مرد

چه قیافه ای دارد یا چه پوشیده است؟ اما زن فقط اندام است.

آمبروس بیرس 

پی نوشت: این جمله آمبروس من را یاد کشورهای شرقی انداخت که زنان معتقدند مرد اگر نقصی داشته باشد یا معتاد باشد هم لیاقت دارد که هر دختری او را به همسری خود برگزیند!

**

باید به زنی نابغه عشق ورزیده باشید تا به عشق ورزیدن به یک احمق پی

برده باشید.

تالیران 

**


هنجارهای ناگفته ی فرهنگ

ما تصریح می کند که وقتی یک زن از آزادی خود استفاده می کند، یک

هرزه است، اما وقتی یک مرد آزادیش را به کار نمی گیرد، مردانگی اش

را زیر سوال برده است.v

**

پرده بکارت تنها برای تحقیر زنان مفید بوده است:

راهی برای اینکه مرد بتواند از نداشتن تجربه جنسی قبلی همسرش

اطمینان حاصل کند و نشانی باشد از اینکه ازدواجشان کامل و بی نقص

بوده است، یا راهی برای والدین که هراسان از تمایلات جنسی «گناه

آلود » دخترشان، برای خود این حق را قائل شوند که حریم شخصی و

خصوصی او را روی تخت متخصص زنان و زایمان تفحص کنند.

**

برتری مرد نه در به بندگی درآوردن همسر خود، بلکه در آزاد گذاشتن او

تجلی خواهد کرد.

یوجین وی. دبس 1

**

در قرنهای پیش رو، زن آینده، که من او را «حوای رفع اتهام شده »

خوانده ام، باید بر آزمو ن های بی شماری فائق آید که مهمترین آن منبع

نیروی نق شپذیری بودن اوست که احساس گناه زیادی را برانگیخته،

همزمان موجب گسستگی جنسی در زن شده و احساس مالکیت زن بر

بدنش را دشوار ساخته است. این احساس گناه قطعاً مسئول حس تقریباً

ذاتی مازوخیسم در زنان است.

**

زنان همیشه به مردان به

عنوان شخص و با بردن نام آنها اشاره م یکنند، اما مردان غالباً به زنان

با عنوان اشیا و معمولاً به عنوان بخشی از آناتومی زن "کون"، "تیکه" و

در اسپانیایی "باسن" اشاره میکنند

**

نگاه جنسی

به اندام زنان به آزادی زن انگ هرزگی می زند و به تلافی در آ نها حس

وابستگی، احساس گناه و آزارطلبی را ایجاد می کند.

**

مادری که قادر است به کودکان خود

کمک کند تا دنیایی سالم را در درون خود هضم و جذب کنند، دنیایی

که با معرفت، اطمینان، اعتماد به نفس، عشق، درک خود و دیگران و در

نتیجه با توان بخشش و احساس همدردی و شفقت پر شده است. در

اینجا بسیار مهم است که چند احساس اساسی انسان از قبیل تمایلات

جنسی، شهوت، نیاز، عشق و اعتماد را از هم متمایز کنیم. زیرا تمایل

جنسی غریزه است، شهوت آنی و شدید است، نیاز خودخواهانه است،

عشق به معنای پیشینه داشتن و آزادی است، حال آنکه اعتماد توانایی

کناره گیری کردن است.

عشق را باید از نیاز تمایز داد زیرا هرچند این دو ممکن است در

چگونگی ابرازشان یکسان به نظر برسند، در هدف نهایسس شان کاملاً متضاد

یکدیگرند. عشق به معنای آگاهی از حضور دیگری است به عنوان فردی

متفاوت از خود، به عنوان انسانی کامل، کسی که نه به تملک ما درمی آید

و نه ما را تملک می کند.

**

عشق همیشه در درون محدوده آزادی مطلق رشد م ییابد

زمان شکل م یگیرد و مانند

عشق با جزئیات شکل

م یگیرد، مانند همان جزئیاتی که رؤیاها و خاطرات را م یسازند و با قید

و بند و امید و انتظار مشابهی نیز آسیب م یبیند


هیچ نظری موجود نیست: