۱۰.۸.۰۰

مجموعه اشعار فریدون مشیری

 باغ بود اما فضایش سهمناک

باغ اما سرو هایش فرو برده به خاک

باغ اما سنگ بر جای چمن، روییده در هم تنگ تنگ

باغ، اما نارون ها، نسترن ها زیر سنگ

**

شما به دیدن گل همیشه منتظر

گل همیشه ناامید نرفته اید

**

اگر با این همه نامردمی ها باز دنبال هنر گردی

هنر کردی!


**

بگذار خود را گم کنم در عشق در عشق

بگذار از این ره بگذرم با دوست با دوست

**

در شگفتم گناه باد چه بود/ برگ خشکیده بود، باد ربود

باد هرگز نبود دشمن برگ/ مردن برگ دست باد نبود. 

**

هیچ انتظاری نیست/ هیچ دست دوستداری نیست

**

انچه بیدارت کند زین خواب خوش، نفرین فرزند است. 

**

تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند/ هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.

**

همه وجود تو مهر است و جان من محروم/ چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است

**

فرق بسیار است بین نقش ما با نقش پا

**

تیرهامان به هدف نیک رسیده است ولی / دست هامان نرسیده است به هم. 

**

غم نیست مادرم تو هر کجا که هستی

در خاک، باد، آب

جان شکفته در همه ذرات عالمی / مهر نهفته در پس این پرده ی غمی

روح تو در کشاکش این قحط سال عشق جان می دهد به من.

من هر کجا که باشم تا نسل ابلهان را 

با تیغ شعر خویش بردارم از جهان/ پیکار می کنم سوگند می خورم

یادِ تحمل تو توان می دهد به من. 

**

همانند یک سلاح بیندیش و آنگاه به کار ببر

هیچ نظری موجود نیست: