۱.۱.۰۰

حیات ذهن جلد اول هانا آرنت

 کلیشه ها، عبارت های پیش پا افتاده، چسبیدن به آداب قراردادی و رایج بیان و رفتار، کارکردی دارند که از لجاظ اجتماعی شناخته شده است: آنها از ما در برابر واقعیت، یعنی در مقابل توجه متفکرانه ای که همه ی رویدادها و امور واقع به موجب وجودشان از ما می طلبند، محافظت می کنند. همین غیاب تفکر بود که علاقه ی مرا برانگیخت، غیابی که تجربه ای است بسیار عادی در زندگی روزمره ی ما که در ان تقریبا هیچ وقتی برای ایستادن و فکرکردن نداریم، چه رسد به اینکه تمایلی به این کار داشته باشیم. 

**

مقصد و منتهای فکر، نظر است و نظر نه از جنس فعل بلکه از جنس انفعال است. نظر جایی است که در آن فعالیت ذهنی بازمی ایستد.

**

نیاز عقل برانگیخته ی حقیقت جویی نیست، بلکه برانگیخته ی معناجویی است و حقیقت و معنا یکی نیستند. 

**

هر عاطفه ای تجربه ای است جسمانی، وقتی اندوهگینم قلبم به درد می آید.

**

احساسات زمانی شکوهمندند که در اعماق می مانند، نه هنگامی که در روشنایی روز ظاهر می شوند و می خواهند گوهرین گردند و فرمان برانند. 

**

زنون وقتی از غیبگوی معبد دلفی پرسید برای دست یافتن به نیکوترین زندگی چه باید کرد؟ پاسخ شنید که به سیمای مردگان در آ

**

افلاطون می گفت: کسانی که فلسفه می ورزند از جانب بسیاران لزوما ملامت می شوند و آزار می بینند مثل انسانی که در میان جانوران وحشی افتاده است. 

**

هر فکری فکر بعدی است. 

**

فایده ی فلسفه این بود که به انسان ها یاد می داد چگونه با گریختن از جهان از طریق تفکر ، ذهن و ضمیر ناامیدشان را علاج کنند.

**

آنچه برای تحمل پذیر کردن زندگی باید آموخت به واقع تفکر نیست، بلکه استفاده ی درست از تخیل است.  

**

سقراط: بادها خودشان به دید نمی آیند اما آنچه می کنند برای ما عیان است و ما به نحوی نزدیک شدنشان را احساس می کنیم. 

**

هیچ کس دانا نیست. به لحاظ علمی تفکر به این معنا است که هر گاه با مشکلی در زندگی مواجه شدید ، ناچارید از نو تصمیم بگیرید. 

**

تفکر فعالیتی است که با زیستن همراه است و با مفاهیمی همچون عدالت، نیکبختی و فضیلت سر و کار دارد. 

**

ارسطو در بیان دوستی می گفت: دوست، خودِ دیگر است. 

هیچ نظری موجود نیست: