۲۵.۱۲.۹۹

گوشه نشینان آلتونا سارتر

 شخصیت هر کس در وهله ی نخست تاریخ موقعیت اوست.

"بودن با دیگران" رنجی که ما از جبر زندگی خود می بریم در وهله ی نخست به علت وجود دیگران است: نگاهشان، رفتارشان، سخنانشان. بر اثر رفتار سفید پوست است که سیاه پوست به صورت " زنگی" در می آید.  بیش از آنچه وراثت در سرنوشت انسان موثر است، محیط کودکی و تاثیر پدر و مادر اوست که او را "ساختگی" و "تقلبی" بار می آورد. 

**

 "انسانیت" انسان در هر قرنی که باشد این است که با همه ی وسائل و امکانات خود در ساختن "انسان" اختراع انسان شرکت کند. 

پی نوشت: منظور سارتر اینجا تولید مثل نیست بلکه پرورش اخلاق و انسانیت است.

**

اعتقادات از میان می روند ولی عادات می مانند.

**

من از مظلومی که به ظالم احترام می گذارد نفرت دارم. 

**

وقتی در چشم های کسی نگاه می کنم دیگر قادر نیستم به او فرمان بدهم ، حس می کنم که او هم شان من است.

**

ازدواج هایی هست که فقط برای فراموش کردن گذشته است ، در حکم تدفین است. 

**

مرگ من حالا ادامه ی زندگی من است، بدون وجود من. 

**

بازی های ما جوری است که هر کس ببازد، می برد.

**

آنهایی که همه چیز را می خواهند، نمی توانند عاشق بشوند

یوهانا: من دیگر هیچ چیز نمی خواهم غیر از خوشبختی او

**

وارد دیوانگی من بشوید تا من هم وارد دیوانگی شما بشوم.

**

حقیقت فقط یکی است: وحشت زندگی

**

من بار قرن ها را به دوش گرفته ام. اگر قد راست کنم قرن ها سرنگون می شوند. . 

**

نه می توانیم بمیریم، نه می توانیم زندگی کنیم. نه می توانیم همدیگر را ببینیم نه می توانیم همدیگر را ترک کنیم. به تنگنای عجیبی افتاده ایم. 

**

همه ی راه ها بسته است حتی راه های خطرناک

**

من به فکر معالجه ی شما نیستم، دیوانگی شما قفس من است. 

**

دروغ های شما در حکم اقرار است.

**

شما همه چیز من می شوید و مرا همه چیز تبرئه می کند. 

**

ما جنگ نمی کنیم، جنگ است که هرکاری بخواهد با ما می کند. 

**

شما احساساتتان را بروز نمی دهید مگر وقتی که برای اجرای نقشه هایتان مفید باشند. 

هیچ نظری موجود نیست: