۱۴.۹.۹۹

آسمان ابری مجموعه شعر قاسم لاربن

 شکسته باد چراغی که راه ما ننمود

***

انسان بی غیرت است

چرا که به هر چیز عادت می کند

من به شلاق خوردن

تو به شلاق زدن

و آدم ها به تماشا ایستادن

**

تو در کشاکش آن روزها کجا بودی؟

در ان زمان که من از خود فرار می کردم

و رنگ ها از شکل 

و بوی ها از برگ

و یادها از ذهن.

***

دخترک تنها بود

تنها و غریب

و در ان تنهایی خرمنی ذوق

ذوق پرواز به بالا

و خزیدن به درون

با کمی شبنم شرم

حالت حزن

زیر پیراهن خود پنهان داشت

***

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی

تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او عمری ستانم جاودان


هیچ نظری موجود نیست: