۲۱.۲.۹۶

جامع التمثیل

میانجی می خورد اندر میان مشت
٭
کار سهل است اگر یار اهل است
٭
خری زاد و خری زیست و خری مُرد.
٭
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده / بد کرده و باز  آمده ام راهم ده.
٭
کاسه چینی که صدا می کند/خود صفت خویش ادا می کند
٭
خر برفت و خر برفت و خر برفت/عمر من همراه خر یکسر برفت
٭
مار پوست خود را می گذارد خوی خود را نمی گذارد.
محمد جبله رودی

هیچ نظری موجود نیست: