۳.۳.۹۶

تلقی فاشیستی از دین و حکومت

قدرت مطلقه، قدرت عدالت و انصاف را از فرد می گیرد. قدرت مطلق فساد مطلق می آورد.
٭
باید قدرت سیاسی را چنان توضیع کرد که هر کس وسوسه ی سواستفاده از قدرت به سرش زد ببیند که دیگران این قدرت را دارند و می توانند و می خواهند که او را از این کار باز دارند و حتی او را تنبیه کنند.
٭
بر اساس فتوای فقها زنی که عقد دائمی شده باید خود را برای هر لذتی که شوهر می خواهد تسلیم نماید یعنی در آمیزش جنسی رضایت زن شرط نیست اما بر اساس قوانین بعضی کشورهای غربی نزدیکی جنسی مرد به همسرش در صورت عدم رضایت زن تجاوز محسوب شده و قانونا مرد مجازات می شود.
*
حرف زدن خیلی آسان است اگر کسی عقیده و رای خود را تا بدان مایه قابل ارزش نداند که بخواهد در راه آن جان فدا کند و یا به خاطرش رنج و مرارتی متحمل شود بهره ای از حق و حقیقت نبرده است.
*
روشنفکری دینی نه تنها از دین قداست زدایی می کند بلکه با ادعای افزودن به دین، به نوعی ادعای پیامبری می کند.
*
پذیرفتن اسلام با پذیرش دموکراسی در قانونگذاری به هیچ وجه سازگار نیست.
*
سیاسی بودن به معنای پرستش قدرت و وب شدن در قدرت نیست، سیاسی بودن یعنی به چالش گرفتن قدرت و نهراسیدن از آن و الا اگر سیاسی بودن به معنای تایید قدرت یا رفتن به زندان باشد، سیاسی نبودن هزینه ی کمتری دارد.
*
قهرمانان حقیقی بشیت کسانی نیستند که بر گورستان های بی شمار و زندگی های بر باد رفته ی مردمان سلطنت گذرای خود را بر پا می دارند، بلکه همانا آنانند که با دست تهی و بی هیچ نیرویی د مبارزه ِ با قهر ِ کور ِ جمود و خشک مغزی و زهدریایی از پا در افتاده اند.
*
فاشیسم محصول زایمان تاریخی راست سنتی است. فاشیسم فرزند طالبان است.
*
در جوامع ماقبل مدرن اندیشه های مخالف، کفر و ارتداد تلقی شده و صاحبان فکر اعدام می شوند، اما در دوران مدرن به دلیل فردگرایی و ارزشمندی انسان، آدمیان ا به خاطر افکارشان تکفیر و اعدام نمی کنند. لا برای انسان مدرن کشتن آدمیان به دلیل فکر و عقایدشان غیر قابل فهم است.
*
ما باید دین را به گونه ای معنا کنیم و بفهمیم که در جوامع مدرن هم دینداری امکا پذیر باشد و دین بتواند به حیاط خود ادامه دهد. باید بین دین و تجدد سازگاری ایجاد کرد.
*
انقلاب و ایدئولوژی پدیده های مدرن هستند آدمی که با مدرنیته مخالف است می تواند از انقلاب دفاع کند. آدمی که با مدرنیته مخالف است نمی تواند از ایدئولوژی دفاع کند چون اینها پدیده های مدرن هستند.
*
ما پدیده های ماقبل مدرن را نمی توانیم انقلاب بخوانیم آها اهاف محدودی داشتند.شما ببینید هیچ پیامبری نیامد بگوید من اقتصاد جامعه را به هم می ریزم بلکه می گویند هر چیز تا حالا بوده باشد. پیامبر اسلام به قبل از خود کاری نداشت، بلکه گفت شما از این به بعد اینگونه زندگی کنید. نیامد بگوید من همه چیز را به هم می ریزم. کجا چنین چیزی گفته است؟ این انقلابیون قرون جدید هستند که می گویند ما همه چیز را به هم می ریزیم و کل جامعه را تغییر می دهیم و یک طرح کاملا نو در می اندازیم.
*
اندیشه هایی که دلیل ندارند اما علت دارند، اسم این پدیده را مارکس شعور کاذب می گذارد. شعور کاذب پدیده ی خطر ناکی است چون می خواهد در جامعه تغییر کل گرایانه ایجاد کند.
*
مطهری: ما قبل از آنکه بخواهیم درباره ی دیگرا فکر کنیم که آنها مسلمان شوند باید درباره ی خود فکر کنیم. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
*
دموکراسی تغییر مسالمت آمیز بدون خون ریزی حکومت است.






هیچ نظری موجود نیست: