در ادبیات دوره ی اسلامی ما که بازتاب اجتماع آن یا دست کم در زمینه ی مورد بحث ما مبلغ اخلاق رسمی است، آنچه به اصطلاح امروز تابو است زن است و نه توصیف عمل جنسی، حتی به رکیک ترین واژه ها. با فقدان تدریجی زن از ادبیات جنسی ما، این نوع ادبیات نابود نگشته است، بلکه منحرف و زمخت شده و عنصر زیباشناسی خود را باخته است.
***
پس از ویس و رامین ما دیگر زنی با جوش و کوش عشق که در ویس است، در منظومه های عشقی فارسی نمی بینیم. زن در دیگر منظومه های عشقی ما چون الماسی ست درخشنده، ولی سرد و بی جنبش.
**
در میان رباعی سرایان مهستی گنجه ای بی پروایی بیشتر در توصیف تن کامگی و مبارزه برای حق نیاز جنسی زن دارد. این رباعی که مهستی به شوهر پسر خطیب گنجه خطاب کرده است، با وجود الفاظ رکیک دارای توصیفی تن کامه است:
آن ترک پسر که من ندیدم سیرش / باشد که زبر باشد و باشم زیرش
هان ای پسر خطیب تا صلح کنیم/ تو با کونش بساز و من با کیرش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر