۱۳.۴.۰۳

کتاب خانم وزیر دست نوشته های فرخ رو پارسا

خانمی از کرمان سوال جالبی کرده و پرسیده: بفرمایید در جایی که خطبا روضه نمی خوانند و خانم ها گریه نمی کنند و مجلس آنها گرم نمی شود، آن خطبا چطور معروف و مشهور می شوند؟
***
مسیو آبراهام آرایشگر استخدام شد و او موهای بیش از ده هزار زن را قیچی کرد و به مدل آلاگارسون در آورد و چهره ی تازه ای به زن ها داد. مدلی که خود از پاریس به تهران آورده بود. زن ها معمولا با چادر به آریشگاه او می رفتند  و وقتی از زیر دست و قیچی مسیو بیرون می آمدند، خوشحال بودند و چهره شان کاملا عوض شده بود و چادر را در بسته ای می پیچیدند و راهی خانه می شدند. هیجان عده ای از زن ها بیش از شادی شب عروسی شان بود. 
***
پرونده سازی علیه فرخ رو پارسای از زمان ساواک شروع شد. هر چه حمله های او علیه مرتجعین و دفاع از حقوق اجتماعی زن بیشتر می شد پرونده او در ساواک قطورتر می گشت. عنوان می شود که انتخاب خانم دکتر پارسای به معاونت وزارت آموزش و پرورش که منتسب به بهایی بودن می باشد انعکاس بدی در میان فرهنگیان داشته و در بین روحانیون با اعتراض مواجه شده. مامور گزارش دهنده می گوید چه لزومی داشت این خانم نماینده مجلس را به وزارت برسانند. ساواک او را متهم به بهایی بودن کرد. بخشنامه ای به مدارس دخترانه فرستاده شد که متذکر شده بودند: خانم های دبیر باید از آرایش در مدارس خودداری کنند. 
دخترها زیر ابرو بر ندارید، جوراب ها را بالا بکشید و از عشق حرف نزنید. 
این گزارش ها پس از انقلاب بهانه ای به دست انقلابیون داد و آنها که هیچ گونه سند و مدرکی برعلیه خانم پارسای نداشتند ناگزیر از مدارک ساواک برعلیه او استفاده کرده و او را اعدام کردند. 
اتش بیار این معرکه اعدام بعد از انقلاب محمد حسین بهشتی و محمد جواد با هنر بودند که موجبات دستگیری او را فراهم و اجرای حکم او را پیگیری کردند. 
***
فرخ رو پارسای: 
فقط به عنوان کار دلخوش هستند و نه اصل کار را می شناسند و نه کاری انجام می دهند، اما عنوان ها همه خوب است.
***
عطالله خسروانی مطلبی را عنوان کرد که جالب است او گفت: در دنیا مردمان زرنگی هستند که کلمات محبت، صداقت و شرافت را می آفرینند و احمق آنهایی هستند که آن را باور می کنند و به خاطر آن منظورهای زرنگ ها را برآورده می کنند. (در این میان خود ایشان از زرنگ ها هستند و ما از احمق ها بوده ایم.)
***
تاریخ را به زور به خورد مردم نمی توان داد اشخاص را باید خود آنها بشناسند و خدمات آنها را بگویند. 
**
نخست وزیر هویدا مقداری کارها را به خانم افخمی محول کرد و گفت: اینها را انجام بده چون خوشگل هستی حرفت را گوش می دهند. پس فهمیدیم برای چه وزیر شده است. این حرف به نظر من بی نهایت زشت است چون این حرف ها برای ذلیل و حقیر کردن زن هاست. 
***
اشرف به من طعنه زد که بعد از این شغل زن یک سپهبد می شوی. وقتی نگاه یک زن به زن دیگر این چنین است و زن کسی بودن را مهم تر از مقام یک زن می دانند چه می شود گفت. 

صحنه اعدام فرخ رو پارسای: بعد از پری بلنده گونی چرک آلود دیگری آوردند و فرخ رو را به زور در گونی کردند. طنابی بر پاهای او بستند و طناب دیگری از روی گونی به دور گردنش پیچیدند و او را به درخت اعدام آویختند. در حالیکه که طناب را بالا می کشیدند پاره شد و فرخ رو به زمین افتاد. طناب را ا دور او باز کردند و به داخل حیاط بردند. در کنار حوض مشتی آب بر سر و روی او زدند و دوباره او را به هوش آوردند. خانم پارسای به هوش که آمد نفس راحتی کشید و فکر می کرد که طبق روایات مذهبی طناب دار پاره  و او بخشیده شده  و بی گناهی او به اثبات رسیده است. پس از یک ربع دوباره او را به محل قتلگاه بردند. این بار سیم بکسول آوردند و بالای درخت بستند و سیم را دور گردن او انداختند و چند جعبه پپسی را زیر پای او گذاشتند. دقایقی بعد یکی از ماموران لگدی به زیر جعبه ها زد و قربانی دست و پایی زد و خاموش شد. دو پیکر در هوا تاب می خورد. سپس  تیرباران شد.
در وصیت نامه نوشته بود: پولی که در زندان دارم را بین زندانیان تقسیم کنید. 
هنوز مدت زمانی از خاکسپاری فرخ رو پارسای نگذشته بود که بولدوزرها را آوردند و قبر را با خاک یکسان کردند. 

هیچ نظری موجود نیست: