۱.۱.۰۳

آوا در کاواک بهمن فرسی

 از خود می گریزم 

و بی کرانه به تو می اندیشم

***

من می خواهم آنگاه که تن زیبا با تن من می تابد 

دلش نیز با دل من بخوابد

***

با آنکه زبانش را اکثریت خیال می کند  

که می داند اعتماد ندارم

به اکثریت من دیریست اعتقاد ندارم

***

از امروز می خواهم بایستم و حرف بزنم

زیرا من و همگان یک تاریخ نشسته ایم و حرف زده ایم

هیچ نظری موجود نیست: