۹.۱۱.۰۲

شبه خاطرات علی بهزادی

 برتولت برشت در زمان قدرت هیتلر به این نتیجه رسیده بود که: اگر می خواهید به کارهای دیکتاتور ایراد بگیرید و امکان آن را ندارید، به دیکتاتورهای دیگر حمله کنید!

***

وقتی نوشتن بیوگرافی را شروع کردم آشنایان از من می پرسیدند از چه کسانی نوشته ای؟ می گفتم: یحیی ریحان، آرسن میناسیان، مهندس گنجه ای، زین العابدین رهنما. پاسخ این بود: اینها را که کسی نمی شناسد! گفتم می نویسم تا بشناسند. بدانند در کشورشان چنین افرادی هم می زیسته اند. 

***

خاطرات چیزهایی را ثبت می کند که تاریخ به آنها توجه ندارد یا دون شان خود می داند به آنها بپردازد. اما گاهی یک شعر یا یک نکته می تواند مسائل سیاسی زمان یا شرایط روزگار یا خصوصیات افراد را بهتر از یک مقاله توجیه کند. 

***

احمدشاه از شنیدن خبر رفتن انگلیس از ایران هراسان شده بود و می خواست ایران را ترک کند. وقتی پرسیدند چرا می خواهی به اروپا مراجعت کنی گفت در امان نیستم. اگر قشون انگلیس برود چگونه می توانم در پایتخت خودم که قشون پلیس و ژاندارم ده ماه است مواجب نگرفته اند زندگانی کنم؟ اگر متجاسرین به من حمله کنند چه کنم؟ در نتیجه به سفارت انگلیس ملتجی شد. 

***

حسینقلی مستعان یک نویسنده ی بی اعتنا به جاه و مقام بود او در مجله ی راهنمای زندگی نوشت: من در آن زمان نه عکسی از رضاشاه چاپ کردم نه تملق او را گفتم. 

راست می گفت او این عادت بی اعتنایی به مقامات را تا آخر عمر حفظ کرد. 

برخلاف بسیاری از نویسنده ها که از افتخارات خود می دانستند که بگویند نوشته های دیگران را نمی خوانند، مستعان قصه های تمام مجله ها را می خواند. 

راست گفتی عشق خوبان آتش است/سخت می سوزاند اما دلکش است

حسینقلی مستعان شعر هم می گفت و به نام مولوی چاپ می شد. او به رادیو نامه نوشت و گفت: شعری که به نام مولانا جلال الدین ضبط کرده اید از من است و در مطبوعات چاپ شده. هیئتی برای تحقیق تشکیل دادند و چون ثابت شدن مستعان گفته واکنش رادیو در برابر آن این بود که پخش مجدد آن را ممنوع کرد. 

***

آرسن میناسیان یک انسان و مظهر عطوفت بود. او یک مسیحی بود اما بسیاری از مردم رشت می گفتند اگر مسلمان خوب می خواهید سراغ آرسن بروید. 

کتاب شبه خاطرات علی بهزادی

هیچ نظری موجود نیست: