می نویسم پیش جانان نامه ای
کاشکی من نامه ی خود بودمی
***
بینی ات پیش کون خر بهتر /زان که گوش تو نزد مردم خر
چیست دولت صحبت صاحبدلان دریافتن
یا حضور دوستان مهربان دریافتن
**
گل ها چو مرا دیدند فریاد برآوردند
کان گل که تو می خواهی اینجا نتوان دیدن
**
چنین که حسن تو آوازه در جهان افکند
که التفات نماید به قصه ی لیلی
**
هر که جز یار صحبتش بار است
**
مغرور عشوه های جهانی و بی خبر
کاین غول را چه خون عزیزان به گردن است
***
روی ها را همه دارند ز زیبایی دوست
دوست دارم سبب روی تو زیبایی را
**
گل که در ملک چمن مملکت خوبی داشت
شد ز روی تو خجل بر سر عزم سفر است
**
پروانه چون بسوزد آخر خلاص یابد
بیچاره آن که دائم می سوزد و نمیرد
**
نتوان چشم کسی بست که در وی منگر
رایگان است نظر جمله جهان می نگرند
***
خجلم زان که فرود آمده ای در دل تنگ
چیست این منزل ویرانه که جای تو بود
***
به تن غایب آمد به جان حاضر است.
دیوان همام تبریزی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر