این مردم عادی هستند که ما نویسندگان بایستی به آنها بپردازیم. شاهان، دیکتاتورها و سرمایه داران غالبا کیفیتی یک دست دارند. اما مردم عادی تنوع نامحدودشان منبع پایان ناپذیری است.
***
من آن طور که مایلم نمی نویسم بلکه انطور که می توانم می نویسم.
**
گاهی ستارگان از ته مجرای فاضلاب بهتر می درخشند تا از سر تپه
***
خودخواهی طبیعی ما سبب می شود که اشخاص را از روی وابستگی شان به خودمان قضاوت کنیم. می خواهیم فلان خواص را دارا باشند و چون بقیه صفاتشان به کار نمی آیدچشم از آن می پوشیم.
***
ارزش فرهنگ به اثراتی است که بر روی شخصیت انسان به جا می گذارد. هدف آن زیبایی نیست نیکی است. فرهنگ غالبا اسباب خودپسندی گردیده است!
***
شناسایی مردم دشوار است. اغوای آنان به گفتن مطالب عجیبی که می تواند برای شما مفید باشد به کندی صورت می گیرد، مردم این بدی را دارند که انسان نمی تواند نگاهی به آنها بیندازد و بعد کنارشان بگذارد، یعنی کاری که با کتاب می کند، بلکه ناگزیر است آنان را تا اخر بخواند و آنگاه دریابد که چیز قابل توجهی نداشته اند.
***
خودخواهی بشر چنان غول آساست که اشخاصی که با نویسنده ای برخورد داشته اند، دائما مراقب آنند که تصاویر خود را در آثار وی بجویند و هرگاه بتوانندخود را متقاعد کنند که فلان یا بهمان قهرمان از روی آنها تصویر شده است، اگر عیبی در خصوصیات آن باشد به شدت آزرده می شوند.
***
من دیگر به خدا اعتقاد نداشتم اما هنوز هم در اعماق وجودم به شیطان معتقد بودم.
***
رمان نویس از جهان خصوصی خویش یک جهان عمومی می سازد و به قهرمانان خیالی خود حساسیت، قدرت تفکر و ظرفیت احساسی را می دهد که خاص خودش است. اغلب مردم قدرت تخیلشان بسیار اندک استو از شرایطی که برای شخص پر تخیل غیر قابل تحمل خواهد بود رنجی احساس نمی کنند.
***
همیشه آنقدر در آینده زیسته ام که اکنون دیگر آینده ام بسیار کوتاه است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر