ویرجینیا وولف گفت: نویسنده جنسیت ندارد. هر تاکید آگاهانه ای بر جنسیت نویسنده، اعم از آنکه حاکی از غرور باشد یا شرم، آزار دهنده و غیر ضروری است. ولف گفته ی کولریج را تایید می کند که : ذهن بزرگ باید دو جنسیتی باشد.
***
همانگونه که هنر توصیف ویژگی های طبیعت است، نقد نیز توصیف ویژگی های هنر است.
***
هنر پس از علم می آید. هنر بر آن است تا جسمی را که علم تهی کرده است احیا کند.
**
مشکل انتقادیِ بنیادی ما این است که چگونه فهم و ارزش را با هم متحد سازیم یا چگونه فهم خود را ارزش محور بسازیم.
**
تئوفیل گویته: کسی که برای نخستین بار شعار هنر برای هنر را سر داد گفته است: هیچ چیزی حقیقتا زیبا نیست مگر اینکه بی فایده باشد. هر چیز مفیدی زشت است زیرا حاکی از نیاز است و نیازهای آدمی مانند طبیعت او خفت آور و نفرت انگیزند. مستراح مفیدترین نقطه ی هر خانه است.
***
ذهن و روح فقط در کلمه می تواند آزاد باشد.
**
عشق نه افلاطونی است نه جسمانی، بلکه وحدت و هماهنگی جسم و روح است.
**
هدف هنر این است که ما را به دیدن وا دارد، نه به دانستن.
**
کامو: رمان فلسفه ای است که به هیئت تصاویر در آمده باشد. در رمان موفق کل فلسفه به تصاویر منتقل شده است.
**
رمان نویس فقط یک موضوع دارد و آن "آزادی" است.
***
ژان پولان نقل می کند: که همه کس می داند که در روزگار ما دو نوع ادبیات وجود دارد: ادبیات بد که اساسا خواندنی نیست ولی خواننده فراوان دارد و ادبیات خوب که بی خواننده است.
**
سارتر این گفته را از نویسنده ای دیگر نقل می کند که:آدم باید کاری بکند که دیگران می کنند اما مانند هیچ کس دیگر نباشد.
***
سارتر: دنیای بدون ادبیات وضع بدی نخواهد داشت. اما از آن بهتر دنیای بدون انسان است.
***
پل والری به پذیرش الهام راغب نیست: معتقدم بوده ام که تنها بر پایه ی شور و شوق، به نوشتن دست زدن کار فرومایگان است. شور و شوق حالت ذهن مناسب نویسنده نیست. الهام ضامن ارزش فراورده نیست، روح به هر جا که میل کند می دمد و گاه باشد که بر ابلهان بدمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر