بی اعتنایی بدترین نوع خشونت است.
***
ما معمولا در میان یقین هایمان جا خوش کرده ایم. یقین هایی که می توان انها را جفنگیات هم نامید، ولی به هر حال جزو زندگی ما هستند.
***
عشق بزرگ ترین آزمون انسان در تمامی روابط اوست و به همین دلیل هم روشن کننده است. وقتی آدم هایی عاشق همدیگرند، گاهی وضعیت های بحرانی پیش می آیند و آنها خیال می کنند که رابطه شان به پایان رسیده است. آنگاه هر دو یا دست کم یکی از آن دو احساس درد و زجر و ضایعه می کند.
***
ما در قرنی زندگی می کنیم که درباره ی امید درس های وحشتناکی به ما آموخته است. انسان هایی را که به آشوویتس برده بودند و در آنجا در انتظار کشته شدن با گاز بودند فقط قربانی هیتلر و همدستانش نشدند، آنها قربانی زهر بی نهایت شیرین امید هم بودند: چون می گفتند ممکن است فردا اتفاقی بیافتد و ما نجات یابیم. بنابراین امیدهای خطرناک و وسوسه انگیزی وجود دارند. باید آموخت که امید باید منطقی باشد.
***
نویسنده به یافتن همفکری امیدوار است که بتواند در حالتی کم و بیش بی پناه، نزد او راز دل گوید.
***
جهان باید به وفور مادی برسد و از لحاظ فنی آنچنان رشد کند که نیاز به کار یدی از بین برود. زمانی طبقه ی پرولتاریا به همراه بقیه ی طبقات از بین می رود که آن جمله ی کتاب مقدس دیگر صحت خود را از دست داده باشد: باید از کد یمین و عرق جبین نان بخوری!
***
متاسفانه همانطور که دست کم رواشناسان معتقدند فقط سه درصد افراد بشر به بلوغ می رسند. بیشتر انسان ها در حد ربع یا نیمه ی بلوغ باقی می مانند. آنها از سن خاصی به بعد یکنواخت می شوند و اعمالشان به صورت تکراری در می آید.
***
هیچ چیز با ما اغاز نمی شود و هیچ چیز با ما پایان نمی یابد. در هر جای تاریخ هم که قرار گرفته باشیم باز همواره در میان امواج هستیم.
***
ما بیش از آنکه به ملت خاصی تعلق داشته باشیم، به یک خانواده تعلق داریم و کوچکترین مشکل شخصی یا خانوادگی برای ما در برابر تهدیدآمیزترین دشواری هایی که زندگی ملت یا حتی بشریت را به مخاطره می افکنند، خصلت واقعیت بی اندازه نافذتری دارد.
***
جمله ای درباره ی حقوق مطلق بشر وجود دارد: : آزادی هر فرد در همان جایی خاتمه می یابد که آزادی فرد دیگری آغاز می شود.
***
بیشتر آدم ها نیاز به ستایش شدن دارند برای همین بیشتر جوانان عشق را بیشتر از معشوق دوست می دارند. به همین دلیل است که نخستین عشق ها راحت از بین می روند چون معنایشان بیشتر عشق به عشق است تا عشق به طرف مربوطه.
***
فرعون اهرام را نساخت. لوئی چهاردهم قصر ورسای را نساخت. هزاران انسان کارگر بودند که تعدادی از آنها زی زور و فشار مثل خیلی جاهای دیگر این کارها را انجام دادند.
***
اینکه دشمن حقیقت را بیان می کند به هیچ وجه از ارزش آن نمی کاهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر