۲۶.۴.۰۱

گنجینه لطائف گرد آورنده: م.فرداد

 کشتی به مخاطره افتاده بود ناخدا گفت: بین مسافران کسی است که دعا خواندن بلد باشد؟

یک نفر گفت من بلدم. ناخدا گفت: بسیار خوب شما دعا بخوانید و بقیه ی مسافران هر چه زودتر سوار قایق های نجات بشوند چون تا چند لحظه دیگر کشتی غرق خواهد شد!

**

باستانی پاریزی: نوعروسی زصفا گفت شبی با داماد: نام این مه چه کسی ماه عسل بنهاده است؟

گفت داماد به لبخند جوابش کاین ماه/ ماه غسل است ولی نقطه ی آن افتاده است!

**

جمعی به دعای باران به صحرا رفتند و اطفال دبستان را هم با خود بردند. شخصی پرسید این طفلان را کجا می برید؟ گفتند: برای دعا کردن که باران ببارند چون دعای اطفال مستجاب می شود. آن شخص گفت اگر دعای اطفال مستجاب بود، یک معلم در همه عالم زنده نماندی. 

**

یکی از مبلغین مذهبی به منطقه سرخ پوستان آمریکا رفت و گفت: ایا می توانم چمدانم را در چاد بگذارم خطر سرقت وجود ندارد؟

سرخ پوست گفت: نه خطر سرقت وجود ندارد چون تا شعاع دویست کیلومتری اینجا هیچ آدم مذهبی پیدا نمی شود!

**

کسی از ژان کوکتو پرسید بهشت را دوست تر داری یا دوزخ را؟

نویسنده فرانسوی پاسخ داد: در این باره اظهار نظر نمی کنم چرا که در هر دو جا دوستانی دارم!

**

چند روز پیش از مرگ برنارد شاو یکی از منتقدین به او گفت: تو بزرگ ترین مرد روزگاری فقط یک عیب داری.

شا پرسید چه عیبی دارم؟

گفت: زیاد به دنبال مال دنیا می روی. شاو گفت: تو دنبال  چه چیز می روی؟

مرد گفت: من در پی فضیلت و شرف می روم.

 شاو گفت: معلوم می شود هر کس دنبال چیزی می رود که فاقد آن است.

**

فیلسوفی در صحرایی سیر می کرد تیر اندازی نوآموز را دید که هدفی نشان کرده بود و تیر بر چپ و راست می انداخت! فیلسوف ترسید که مبادا تیری براو زند. رفت و متصل به هدف او نشست و گفت: ندیدم موضعی به سلامت تر از این جای هدف، چون یقین می دانم که تیر او بر هدف نخواهد خورد. 

**

این سوال و جواب بین دو نویسنده رد و بدل شد:

آیا می دانید اختلاف یک نفر خیالباف و یک نفر دیوانه و یک روانشناس چیست؟

نویسنده دوم گفت/: خیالباف قصری در عالم خیال می سازد، دیوانه در آن قصر منزل می کند و روانشناس کرایه ی آن را می گیرد. 

**

عقیده ی ساشا گیتری نویسنده و هنرپیشه ی فرانسوی این است که: دو روز تمام می توان پیاپی گریه کرداما دوساعت پیاپی نمی توان خندید؛ چون که انسان به دیگران می خندد ولی بر خود می گرید. 

**

دیسرائیلی نخست وزیر انگلستان درباره ی کتاب همیشه می گفت: وقتی شب ها کتاب می خوانم نمی توانم تشخیص بدهم کتابی که مرا تا صبح بیدار نگه می دارد بهتر است یا کتابی که به محض خواندن آن خوابم می برد؟

**

کلمانو سیاستمدار فرانسه گفته بود: جنگ بیش از آن اهمیت دارد که بتوان آن را به اختیار نظامیان گذاشت. 

ژنرال گرونتر گفت: شاید این مطلب درست باشد ولی ما نظامیان نیز دریافته ایم که صلح بیش از آن اهمیت دارد که بتوان آن را به اختیار سیاستمداران رها کرد. 

**

شما در دهکده خود طبیب ندارید پس چه می کنید؟

هیچ به مرگ طبیعی می میریم. 

**

شخصی نزد بزرگی آمد و گفت: فلان گفته است گه مخور

آن بزرگ گفت: بیهوده گفته برو به کار خود مشغول باش

هیچ نظری موجود نیست: