۳۰.۲.۰۱

مجموعه نمایشنامه های شکسپیر جلد دوم

 افتخار در صورتی بالندگی دارد که از اعمال ما سر چشمه بگیرد نه از گذشتگان. کلمه ی افتخار که روی سنگ هر مقبره و آرامگاه به صورت برده ی ننگینی در امده نشان پیروزی کاذب است.

**

عشقی که دیرتر از موقع خود به وجود آید مانند بخششی ترحم انگیز است که به کندی و خیلی دیر نزد محکوم فرستاده می شود. 

**

اعمال پلید سرانجام حقیقت خود را اشکار می سازند حتی اگر انها را با تمام خاک دنیا از نظر مردم بپوشانند. 

**

کرم از لحاظ خوراک تنها امپراطور دنیاست. ما تمام موجودات را فربه می کنیم که ما را فربه سازند و وقتی فربه شدیم خوراک کرم می شویم. 

**

هاملت:

انسان می تواند به وسیله ی کرمی که پادشاهی را خورده ماهی بگیرد و از آن ماهی که کرم را خورده خودش بخورد. 

شاه: معنی این سخنان چیست؟

هاملت: هیچ، جز اینکه چطور یک شاه ممکن است از روده ی یک گدا بگذرد. 

**

دلقک اول: آن کیست که از بنا و کشتی ساز و نجار محکم تر می سازد؟ 

دلقک دوم: کسی که دار را می سازد. چون دار او پس از هزاران مستاجر باقی می ماند. 

دلقک اول: اگر دفعه ی دیگر سوال را از تو بکنند بگو قبر ساز. چون خانه هایی که او می سازد تا روز قیامت باقی می ماند. 

**

برخی با گناه ارتقا می یابند و بعضی از طریق پاکدامنی سقوط می کنند. برخی از میان انبوه پلیدی ها به راحتی می گذرند بی آنکه بازخواست شوند و بعضی دیگر به خاطر یک تقصیر محکوم می شوند. 

**

این حکم عفو است که از طریق گناهی به دست آمده که خود عفو کننده مرتکب آن شده است، به این صورت گناه صورت بیشتری می گیرد وقتی که در وجود والامقامی به وجود بیاید. وقتی فساد دست به ترحم بزند ترحم آنقدر گسترش می یابد که به خاطر عشق به گناه، گناهکار هم مورد محبت قرار می گیرد. 

**

گله هنگام آسایش و آرامش از خرمگس بیش از پلنگ رنج می کشد.

**

مردم خاک بی مقداری را که مطلا شده بیشتر از طلایی که رویش خاک نشسته قدر می نهند. چیزی که متحرک است زودتر به چشم می خورد تا چیزی که بی حرکت گشته است. 

**

ای دل 

ای دل اندوهبار 

چرا تو آه می کشی و نمی شکنی

**

چهره ی واقعی رذالت آشکار نمی شود مگر پس از آنکه کار خود را به پایان برده باشد.

**

ما اسیر دست خدایانیم و ما را برای تفریح خود نابود می کنند. 

**

این بوسه اگر جرات سخن گفتن داشت روحت را به اوج آسمان می رساند. معنی ان را درک کن. 

**

کلئوپاترا: اگر حقیقتا عشق است بگو حدش چیست؟

آنتونی: عشقی که قابل سنجش باشد بسیار فقیر است. 

**

کلمه ی ولی را دوست ندارم چون لذات قبلی را ضایع می کند. 

**

چرا انسان باید از راه مصاحبت با بزرگا نامی برای خود کسب کند. 

**

باید بدانی که نفعِ من رهبر شرافت من نیست بلکه به عکس، شرافت من راهنمای ِ نفع ِ من است. 

**

خدای تو تجارت است پس خدای تو باعث فنای تو می شود. 

**

کاش آنقدر پاک بودی که می شد به رویت تف انداخت.

**

ریش شما لایق پر کردن بالش یک پنبه دوز یا پالان الاغ هم نیست.

**

در شگفتم که ماهیان چطور در دریا زندگی می کنند. 

ماهیگیر: همانطور که مردم در خشکی زندگی می کنند و آنها که بزرگترند کوچکترها را می بلعند. 

**

هیچ نقابی برای رذالت و پستی مناسب تر از نرمی و چاپلوسی نیست. 

**


هیچ نظری موجود نیست: