۲۹.۱۰.۰۰

صداهایی از ورای تاریکی

 هميشه چنين است؛ جرأت از یک صدا آغاز ميشود.

**

اگر یک کار ستمگرانه خشمم را بيدار نکند، پس من آدم بی تفاوتی هستم، این یعنی

انفعال. این ظلم و ستم است که به ما انگيزه مبارزاتی می بخشد. به ما خطر کردن ر ا

می آموزد و نشانمان می دهد که اگر دست روی دست بگذاریم و هيچ کاری نکنيم، هيچ

چيز عوض نخواهد شد. این خشم است که ما را در برابر سربازان و پليسها قرار داده

است.

**

در زندان بودن ساده نيست، اما زندان بودن

جرأت کمتری از بيرون آمدن و ادامه دادن می خواهد. ادامه آنچه را که ناتمام گذاشته

بودی. با این درک که دوباره به زندان خواهی افتاد، ادامه دادن مهم است؛ و من ادامه

دادم، بله، ادامه دادم.

**

یک دختر شانزده ساله اردنی که برادرش به او تجاوز کرده بود توسط خانواده اش به قتل

رسيد. در همين رابطه من رفتم و با دو تا از عموهایش صحبت کردم. از آنها پرسيدم که

چرا فکر می کنند گناه به گردن دختر بوده؟ چرا خانواده، پسرشان را مسئول ندانسته و

تنبيه نکردند؟ جوابشان این بود: دختر، برادرش را فریب داده بود.

خون آبروی ریخته را احياء می کند.

**

اميدوارم گذشته من، آینده

کودکان شما نباشد.

**

در تاریکترین لحظه ها

آدميانی هستند

آدميانی هستند که خود را فدیه رهایی دیگران می کنند

دست کم یکی به پا خاست تا از دیگران حمایت کند.

**

برای یک زندانی هيچ چيز بدتر از این نيست که احساس کند فراموش شده است. و

درست همينجاست که شکنجه گران از این حربه برای در هم شسکتن زندانی استفاده

می کنند. به او می گویند، ميبينی، هيچ کس اهميتی نمی دهد.

نمایشنامه ای از 

آریل دورفمن

هیچ نظری موجود نیست: