۲۰.۱۰.۰۰

ضد خاطرات آندره مالرو

 تقریبا همه ی نویسندگانی که می شناسم کودکی شان را دوست دارند ، من از کودکی ام بیزارم. 

**

به نظر مالرو مکتب های فلسفی و سیاسی دستگاه هایی بسته و مهملند چون همه می خواهند پاسخی برای این پرسش بیابند اما جرات ندارند که خود پرسش را مطرح کنند. بدین سبب آثار هنری و ادبی را بر ایدئولوژی های سیاسی ترجیح می داد. او می گفت عظمت معدودی از انسان ها به طور اسرار آمیزی بر عظمت همه ی انسان ها گواهی می دهد. 

**

حقیقت هر کس را نخست در آنچه پنهان می کند باید جست. 

**

درباره ی خودکشی حرف های احمقانه خیلی شنیده ام اما نسبت به مردی که با عزم راسخ خودش را کشته هرگز احساسی جز احترام نداشته ام. اینکه آیا خودکشی کار شجاعانه ای است یا نه فقط برای کسانی مطرح می شود که خودشان را نکشته اند. 

**

آنهایی که چیزی نیاموخته اند چیزی هم ندارند که فراموش کنند. 

**

انسان ها هیچ وجه مشترکی با هم ندارند جز خوابیدن و مردن. 

**

در انسان، انسانی که می اندیشد چیز جاودانه ای هست چیزی که من آن را جنبه ی خدایی انسان می دانم. یعنی قابلیت او به اینکه جهان را مورد سئوال قرار دهد. 

**

هنر، وابسته به گور نیست بلکه وابسته به ابدیت است. 

**

اثر هنری پس از مرگ تمدن آن زنده می ماند و جاودانگی آن بسیار فراتر از بقای محقر خدایان است. 

**

پیروزی آمریکا در جنگیدن است. آمریکا خوب می جنگد، بد صلح می کند. 

**

نهرو گفت: در حقیقت ما دو نوع زندگی داریم : یکی همان است که مردم زندگی عملی می نامند و مربوط به کارهای روزمره می شود و دیگری همان است که صرف لحظه های تنهایی با خودمان می کنیم. ما دو شخصیت داریم در مقام فرد و در مقام جامعه یاملت 

**

سفیر گفت آیا راما کریشنا نگفته است که اگر خدا را می جویید او را در انسان بجویید؟

 من گفتم: هر بار که من واقعا در انسان جستجو کرده ام بدبختی را یافته ام. 

**

گفته ی تاگور را به یاد دارید: افسوس که هند نامی بیش نیست ، نامی پرستیدنی اما خودش وجود ندارد.

مالرو: ما از هند مانند یکی از ملکه های رامایانا سخن می گوییم و حال آنکه زن فلک زده ای بیش نیست، مثل همه ی آن مادرهایی که شما در کنار جاده ها دیده اید..

**

مردم برای زنده ماندن بهتر می جنگند تا برای حفظ کردن آنچه دارند. 

هیچ نظری موجود نیست: