چون صدف لب ندرانیم که گوهر داریم
بحر را هیچ نیازی به در افشانی نیست.
**
گفتِ منی ای تو زبان دلم
***
شان منی شان منی شان منی
تو همه جا همچو یقین با منی.
**
آسان کن سختی بودن مرا:
ای تو به هر سختی، آسانِ من
**
بخشایش از لطایف اسرار دلبری ست
ما گر کنیم بد، تو به کردار ما مکن
***
من آبشارم و سنگ است و صخره بستر من.
**
چه باک آیینه ام را گر ندید از دستتان جز سنگ
بلورم من، ولی آبم: بلور بی شکستم من.
دلِ آبم: نیازردم ز سنگی کز شما خوردم.
**
زمانه سنگ تو از سنگ باز نشناسد
عقیق نادره ی من! همان به معدن باش.
**
خورشید جهانی نه یکی شمع شبستان
چون از تو بخواهم که به کس رخ ننمایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر