۳.۵.۰۰

مجموعه اشعار ژاله اصفهانی

 نه رفتگان و نه آیندگان نمی دانند

که قرن پر هنر ما چه سخت و سنگین است

امیدهای نوین با عذاب های کهن

به هر طرف نگری گرم جنگ خونین است

**

شاعران وجدان عصر و پیک دوران اند

این بس 

افتخار شاعری شان. 

**

ما سبزه نیستیم که سر را کنیم خم

چون سروهای باغ ارم ایستاده ایم.

**

من بانگ کوه و نغمه ی دریا شنیده ام

دریادلانِ سخت تر از کوه دیده ام. 

**

می گویند هر انسانی ستاره ای دارد

شاید ستاره ی من دورترین است

کین همه دوری آفرین است. 

**

دلم می خواهد آزادی را آزاد کنند.

**

همیشه آرزو داشتم یکی دوستم بدارد

یکی منتظرم باشد

یکی احساس کند چقدر شوریده و تنهایم.

**

دست شکسته پی کار آید

به چه کار آید دل شکسته؟

**

اگر که نام من از یاد روزگاران رفت/ توام زنده کن و بالنده ام به یادی و نامی.

**

جهان برترین را آرزو کن 

که هر پیروزیی اول آرزو بود!

**

به او که ساکن ماه و ستاره ها باشد

و ز آنچه درد کشیدیم ما، رها باشد

شود که لحظه ای آیا به یاد ما باشد؟ 



هیچ نظری موجود نیست: