۱۷.۱۰.۹۹

جنس دوم جلد دوم

کیرکگارد: چه بدبختی است زن بودن! اما وقتی انسان زن باشد بدبختی واقعی این است که خود شخص نداند این امر بدبختی است.

***

کودک تا وقتی که برای خود وجود دارد از لحاظ جنسی نمی تواند خود را متفاوت بداند. به نظر دخترها و پسربچه ها، تن در درجه ی اول درخشش نوعی ذهنیت است، وسیله ای است که ادراک جهان را انجام می دهد. انها از طریق چشم ها و دست ها جهان را درک می کنند نه به یاری اندام های جنسی. 

***

کارن هورنی: هوس های قدرت مطلق به خصوص اگر جنبه ی سادیست داشته باشند غالبا به جهش ادرار مردانه پیوند خورده اند. پسر بچه از این امر احساس قدرت کامل می کند. 

**

نوشتم که دلم می خواهد مرد باشم می دانم که می توانم کسی بشوم ولی می خواهید آدم با دامن به کجا برسد؟ ازدواج یگانه کسب و کار زنان است. مردها هزار بخت مساعد دارند، زن ها فقط یکی دارند مانند صفر در معامله های بانکی هستند. 

***

تمدن پدر سالاری، زن را وقف پاکدامنی کرده است.

**

زن مجرد، در میان روستاییان نوعی مطرود است. 

***

احساس هنگامی آزاد است که به هیچ امر ونهی خارجی وابسته نباشد و در عالم صداقتی بدون ترس تجربه شده باشد. 

**

سرنوشت زن ها به همان نسبت که فقیرتر و موظف به انجام کارهای بیشتری باشند، سخت تر است.

***

چه بسیار زن های فرورفته در ازدواج به قول استاندال: که محض خاطر بشریت از دست رفته اند.

***

مرد با ازدواج زن، او را ناگزیر می کند که به طور کامل در اختیار او قرار دهد ، اما خودش تعهد متقابل را نمی پذیرد. 

***

زنانی وجود دارند که شادی های بارداری و شیر دادن برایشان به قدری شدید است که به نحوی بی پایان می خواهند آنها را تکرار کنند به محض اینکه کودک از شیر گرفته شد آنها خود را محروم احساس می کنند. این زن ها که بیشتر تخم گذار هستند نه مادر، حریصانه به دنبال آن می گردند که آزادی خود را به نفع تنشان وانهند. به محض اینکه کودک از شیر گرفته شد نسبت به او بی توجه می شوند و فقط در آرزوی بارداری تازه ای به سر می برند. 

***

بعضی از زن ها وقتی که دخترانشان برای نخستین بار قاعده می شوند به دخترانشان به عنوان زن های نفرین شده نگاه می کنند. دختر را در خانه نگه می دارند، مراقب او می مانند، استبداد رای خود را بر او اعمال می کنند، هر گونه اوقات فراغت را از او دریغ می کنند، دختر اگر ارایش کند یا بیرون برود مادر دچار خشم های شدید می شود، دختر جوان را تحقیر می کند و آزار می دهد. 

***

اغلب اوقات افراد با ضعف هایشان با هم ازدواج می کنند نه با قوت هایشان، و از این رو است که هر کس به جای اینکه از بخشیدن لذت ببرد از دیگری طلب کمک می کند

***

فرزندان قائم مقام های عشق نیستند، نمی توانند جای هدف زندگی درهم شکسته را بگیرند، مصالحی که کارشان پر کردن خلا زندگی ما باشد نیستند! مسئولیت و وظیفه ی سنگینی هستند، گل های عشق آزادند. ه بازیچه ی پدر و مادرند و نه تکمیل نیاز به زندگی آنها و نه علی البدل جاه طلبی ها ی ارضا نشده ی آنها. 

***

زنی که رنج می برد می پندارد که با آرایش، هستی خودش را بیان می کند. هدف مدهایی که زن به خدمت آنها در آمده این نیست که او را چون فردی خود مختار آشکار کنند بلکه به عکس هدفشان این است که زن را از تعالی خود جدا کنندتا به مثابه ی طعمه ای به مردان عرضه دارند. 

***

راحتی دامن کمتر از شلوار است، کفش پاشنه بلند مزاحم راه رفتن می شود، لباس اعم از اینکه پیکر را تغییر دهد یا قالب تن باشد، با تنگی زیاد پیکر را تسلیم نگاه ها می کند. در زیر جواهر ها و موهای مصنوعی زن به عروسک گوشتی بدل شده است

** 

برای زن چیزی خشمگین کننده تر از این نیست که ببیند شوهرش از پیراهن یا رفتاری که در همسر خودش نکوهش می کند در زن دیگری خوشش بیاید

***

فریزر می گوید: مردان خدایان را می سازند، زنان آنان را می پرستند. 

***

ایمان، نیروی آمیخته به تعصب خود را از این نظر که عبارت از دانش نیست، کسب می کند

هیچ نظری موجود نیست: