۶.۱۱.۹۸

شعر زبان و اندیشه ی رهای هایدگر

شعر تقوای تفکر است و وجدانِ بودن. شعر آن تجلی از زبان است که محمل ِ پیوند ِ بودن و اندیشیدن است. تفکر شاعرانه واسطه ی حقیقت است. انسان اصیل انسانی است که با شاعرانه زیستن یعنی آنگونه زیستن که مخاطب شعر است مخاطب حقیقت می شود و بدین سان نه در غیر خویش استحاله می شود و نه بر غیر خویش مسلط.
***
انسان باید با زبان منطبق باشد نه بر زبان مسلط!
***
از نظر هایدگر اضطراب ندای وجدان و مسئولیت از طریق واسطه ی دغدغه که خود یک خصلت وجودی انسان است، امکان شکل گیری سرشت انسانی را به وجود می آورند.
***
انسان بودن سروری بر بودنیها نیست بلکه شبانیِ بودنی است یعنی پاسداری از آن قریبی که در غربت مانده است، غربتی که منشا بی خانمانی انسان است. بی خانمانی همانا غفلت نسبت به بودن است.
***
خصلت واقعی انسان مدرن گریز از تفکر است. انسان مدرن روز و شب گرفتار وسایل ارتباط جمعی و سراب های خود ساخته ی خویش است
***
هنر به حقیقت رخصت سر چشمه گرفتن می دهد.

هیچ نظری موجود نیست: