۹.۱۱.۹۸

عصر نهایت ها تاریخ جهان

پس از جنگ جهانی اول و دوم انسان ها اموخته اند در جهانی زندگی کنند که کشتن، شکنجه دادن و تبعید توده های مردم تجربه ی روزمره ای شده که دیگر کسی را ناراحت نمی کند.
***
محافظه کار شدیدا امپریالیست و ضد کمونیستی چون وینستون چرچیل و یا فردی با زمینه ی ارتجاعی کاتولیکی چون شارل دو گل جنگ با آلمان را نه به دلیل خصومت خاصی نسبت به فاشیسم بلکه بخاطر عظمت فرانسه یا انگلستان انتخاب کردند.
***
شعار بازرگانان قدیمی قرن نوزدهم: هر جا کثافت هست پول آنجا است.
***
تضاد میان حاکمان مونث کشورهایی چون هند-ایندیراگاندی، پاکستان-بی نظیر بوتو، انگ سان سوچی_برمه،فیلیپین که همه موروثی بودند با وضعیت ناامیدانه و سرکوبی زنان در این مناطق جهان نامتعارف بودن آنها را مورد تاکید قرار می دهد
***
جنبش های انقلابی زنان کمکی به زنان نکرد بلکه کار آنها را سخت تر ساخت چون مجبور بودند علاوه بر کار خانه داری بیرون از خانه نیز شغل های طاقت فرسا با در آمدی کمتر از مردان داشته باشند و به همین دلیل کارخانه ها به ازای هر پنج کارگر، سه نفر زن را انتخاب می کردند.
***
پی یر بوردیو در 1994 گفت: تظاهرات موفقیت آمیز لزوما انهایی نیستند که بیشترین تعداد مردم را بسیج کنند بلکه آنهایی موفق ترند که بیش ترین علاقه را میان روزنامه نگاران برانگیزند. پنجاه آدم باهوش که پیشامدی را با موفقیت ساخته و ان را پنج دقیقه بر صفحه ی تلویزیون بیاورند می توانند اثری سیاسی به اندازه ی نیم میلیون تظاهر کننده ایجاد کنند!
***
جهانِ پس از جنگ بیش از هر دوره ی دیگری تحت حکومت سالخوردگان و پیرمردان بود یعنی مردانی- و کمتر زنان که در پایان و یاحتی اوایل جنگ جهانی اول بالغ شده بودند این نکته هم در مورد دنیای سرمایه داری(آدناوئر، فرانکو، دوگل، چرچیل) و هم در مورد دنیای کمونیست (استالین، خروشچف، مائو، هوشی مینه، تیتو) و نیز کشورهای بزرگ دوران پس از استعمار (گاندی، نهرو و سوکارنو)صدق می کرد. رهبری که زیر چهل سال داشته باشد نادر بود. تاثیر بین المللی فیدل کاسترو که در سی و دو سالگی قدرت را به دست گرفت از همین جا است.
اریک هابسبام

هیچ نظری موجود نیست: