۹.۱۲.۹۷

خاطرات سیاسی انور خامه ای

کسانی که با شکنجه گران پلیس سر و کار داشته اند می دانند که این کار چقدر دشوار و خطرناک است. من زندانیان سیاسی بسیاری را در عمر خود دیده ام. بعضی از آنها مقاومت را به سر حد کمال می رسانند و حتی مطالبی را که برای پلیس مسلم است و مدرک قطعی در دست دارد انکار می کنند و از شکنجه شدن تا سر حد مرگ پروا ندارند. بسیاری از مدافعان سیاسی معروف جهان از زمان باستان گرفته تا امروز از این نوع بوده اند. از مسیح و سقراط گرفته تا دانتون.  برخی دیگر جرمی را که پلیس به آنها نسبت می دهد می پذیرند اما با سر بلندی و بی باکی برگ بازجویی را به دادخواستی علیه پلیس و رژیم تبدیل می کنند یعنی می گویند که به اجبار از آنها اعتراف گرفته اند.
***
استالینیسم بزرگترین پیشرفت ها و اکتشافات علمی آن زمان مانند نسبیت اینشتاین، عدم حتمیت هایزنبرگ، پسیکانالیز فروید، و غیره را انحرافی می شمرد، شهرسازی جدید و معماری مدرن و ساختن آسمان خراش ها را مظاهر سرمایه داری و امپریالیسم  معرفی می کرد، مکاتب جدید ادبی و هنری مانند فوتوریسم و کوبیسم را انحظاظی و هنرمندان بزرگی چون چارلز چاپلین، پیکاسو، برتراند راسل و کافکا را منحط و انحرافی می دانست. احزاب کمونیست جهان مجبور بودند تمام این نظریات را بی چون و چرا قبول کنند و می کردند.
***
در آن زمان رضاشاه کشاورزان و کارگران را به زور برای راه سازی و بنایی با حقوق دو ریال و ساعت کار پانزده ساعت می آوردند. برای ساختمان قصرهای رضاشاه بنا و نجار و آهنگر و سنگ تراش و غیره را پلیس در تهران به زور جمع می کرد و آنها را به کامیون می ریخت و تحت تدابیر امنیتی به محل کار می برد تا فرار نکنند و بعضی از انها تنبیه هم می شد و همین ها نیز موجب نارضایتی مردم در شهرها و روستاها بود.
***
در زندان دوره رضاخان اعتصابات با شکنجه روبرو می شد و از دوره ی پسرش شدید تر بود. هنگامی که ارانی اعتصاب کرد لوله ی تنقیه را به اجبار به مقعد او وارد کردند تا آب گوشت یا شیر را از آن طریق به معده اش وارد کنند سپس همان لوله ی آلوده را از طریق دهانش وارد معده زندانی می کردند و از انجا به فرد اعتصاب کننده غذای آبکی می رساندند.
***
مرحوم خانباباخان روزهای انفرادی در مستراح به سر می برد. بعضی از زندانیان دیگر هنگام هواخوری از سوراخ کوچک مستراح به او کره و پنیر و سیگار می رساندند او تا اخرین لحظه دست از انتقاد بر نداشت و سپس او را با آمپول هوا به قتل رساندند. او درباره وضع اسفناک خود شعری گفته بود:  دیدی چه رفت بر سرما و به جان ما/ سوراخ مستراح شده روزی رسان ما
***
حزب توده منافع متفقین را بر منافع کارگران ترجیح نمی داد. اتحادیه ای بود که نه علیه استثمار می جنگید و نه کارگران به سوی آن جلب می شدند. 

هیچ نظری موجود نیست: