۲۵.۳.۹۶

رازدانی و روشنفکری و دینداری

بهترین امیران آنانند که به خدمت عالمان می روند و بدترین عالمان آنانند که که به خدمت امیران در می آیند. استقلال این دو باید حفظ شود. حکومت نباید روشنفکران را مسخر و کارمند خود بخواهد.
٭
روحانی نباید از راه دین ارتزاق کند و روشنفکر هم نباید از راه روشنفکری ارتزاق کند.
٭
این خطا است که جمع کثیری می پندارند روشنفکر یعنی دانشگاه رفته و درس خوانده و تحصیلکرده.
٭
کار روشنفکری نه به شرط مزد است نه به امید مزد. محرومیت دارد ولی تمتع ندارد. عین شمع صفتی و خورشید منشی است تماما نورپاشی و روشنگری و گشاده دستی است علاوه بر اندیشه ورزی و دلیری.
٭
روشنفکری از فرزندان مدرنیته است و در جامعه ی کلاسیک یعنی جامعه ی ماقبل مدرن قشر ویژه ای به نام روشنفکر وجود نداشت.
٭
خرد سبب تفرق و اختلاف است به همین دلیل روشنفکران اتفاق بر اختلاف دارند یعنی اگر روزی همه همفکر شوند و زیر لوای واحدی بروند، روز مرگ روشنفکری است.
٭
حاکمان به دلیل حق مردم و شهروندان حاکم می شوند و مردم به دلیل حقی که دارند حاکمان مسئول و پاسخگو می خواهند
٭
ما نمی توانیم و حق نداریم با قدرت از ان نظر که قدرت است مبارزه کنیم بلکه باید بافت فرهنگی قدرت را بشناسیم و با افات ان مبارزه کنیم بلکه باید با متراکم شدن انها در یک جا و عدم توضیع عادلانه شان مبارزه کنیم.
٭
عقل اهل تحلیل است نه اهل تقدیس
٭
سخن اصلی انسان شناسی لیبرالیستی این است که عقیده ی ادمی در انسانیت او دخالتی ندارد و به عبارت دیگر عقیده برتر از انسانیت نیست.در لیبرالیسم هر که از دین بیرون رود از انسانیت بیرون نمی رود. دایره انسانیت بسی وسیع تر از اینهاست.
٭
دموکراسی کم کردن هر چه بیشتر نقش فردگرایی در حکومت است. اصلاح در نظام دموکراسی و انقلاب در نظام استبدادی است.
٭
نمی توان در تابوت عادات مرده ی گذشته ارمید و نام ان را حفظ اصالت های قومی نهاد 
٭
 بی دغدغه بودن و بی دردی با روشنفکری نمی سازد.
عبدالکریم سروش

هیچ نظری موجود نیست: