۶.۱۲.۹۵

دنیایی که من میبینم (انیشتین)

هر کس عقایدی دارد که جهت قضاوت ها و کوشش هایش را تعیین می کند به این معنی من هرگز خوشی و لذت را به عنوان هدف غایی حیات نشناخته و این اصل را به هدف یک گله خوک وحشی شبیه تر می دانم.
*
ایده آل سیاسی من دموکراسی است، بخواهید تا هر کس فقط به عنوان یک فرد محترم باشد، نگذارید که کسی تا حد یک بت پرستیده شود.
*
گران بهاترین چیز در چشم انداز زندگی بشری از نظر من دولت نیست، بلکه انسان های خلاق و با شخصیتند که هنگام جهل و بیحسی اجتماع، مظهر بزرگترین تغییرات و منبع پربرکت ترین الهامات می شوند.
*
وقتی کسی به حوادث از نظر تاریخی می نگرد علم و مذهب را به یک دلیل بسیار روشن، دو خصم آشتی ناپذیر تصور می کند، زیرا کسی که به گردش جهان از نظر قانون علمیت معتقد است، برای یک آن هم نمی تواند در مغز خود چنین تصوری را راه دهد که ممکن است موجودی در بستر حوادث سد و مانعی ایجاد کند، و همین است علت آنکه قانون علیت را آنقدر مهم و جدی تلقی می کند. این چنین شخصی با این طرز تفکر و عقیده، نه به درد مذهب ترس می خورد، و نه برای مذاهب اجتماعی و اخلاقی استفاده ای دارد.
*
سلوک و رفتار اخلاقی فرد یا مردم باید آگاهانه و به طور موثری متکی به همدردی، فرهنگ و قیود اجتماعی باشد ماخذ و مدرک مذهبی لازم ندارد.
*
حکومت ها یا رهبران سیاسی که نیمی از شخصیت خود را به زور و نیم دیگر را به انتخاب مردم مدیونند، در میان ملت خودشان نمی توانند به نمایندگی اخلاقی و معنوی بهترین عناصر جامعه، مورد احترام قرار گیرند. آنها که ما بهترین عناصرشان می نامیم بدبختانه امروز تاثیر مستقیمی در تاریخ ملتشان ندارند.
*
من تا زمانی که کاری به کارهای مردم عادی ندارم، همه کس بدون جهت و سبب از من به طور مبالغه آمیزی تقدیر می کند، ولی به محض اینکه کوشش هایم را در جهت موضوعاتی که مناسب حال انها نیست و یا با منافع آنها اصطکاک پیدا می کند انداختم، بلافاصله در دفاع از علایق خود، دهان به فحش و تهمت باز می کنند و تماشا چیان بزدل هم به انها می پیوندند و در این میان حقیقت از یاد می رود.
*
فقط روشی ترجیح دارد که رسوم و عادات زنده ی جامعه را تا زمانی که نتیجه ی مضری به بار نیاورده است محترم شمارد.
*
سرمایه داری نه تنها در تولید بلکه در دانش هم پیشرفت کرده است. بله، بدبختانه هنوز هم حس خودپسندی و رقابت، خیلی قوی تر از روح یگانگی و وظیفه شناسی است.
*
موفقیت مردان یک دولت کوچک، حتمی تر از آن ملل بزرگ است. زیرا ملل قوی نشان داده اند که چه در امور سیاسی و چه اقتصادی بسیار زود گول نیرو و قدرت خویش را خورده به آسانی به خاطر پیروزی دست به اسلحه می برند و به نیروهای اهریمنی توسل می جویند. توافق هلند و بلژیک به انسان جرئت می دهد تا امیدوار باشد که ملل کوچک هم می توانند در آزادی جهان، از یوغ اهانت بار ملیتاریسم از راه چشم پوشی از تصمیمات فردی، تا حدی راهبری و پیش قدمی داشته باشد.
*
دولت ها می آیند و می روند، ولی این روابط جوامع بشریت مقیاس زندگی ملت ها را تغییر می دهد.

هیچ نظری موجود نیست: