۲۹.۱۱.۹۵

آدمک حصیری

هر کس که تفنگ به دست گرفت قهرمان است و هر کس که کلاه نظامی به سر گذاشت قهرمان بزرگ است، کسی را که به پیشواز مرگ می فرستند طبعا باید با این الفاظ فریب بدهند وتشویقش بکنند. ما ارزان تر از سخن کالایی نداریم و به بهای زندگی مردم هر قدر از آن صرف کنیم باز در معامله زیان نمی بریم.
*
افراد دلیر در این جهان بسیارند ولی قوم دلیران و لشکر دلیران وجود ندارد. سربازان در همه جای دنیا از ترس مردن، ولی نه به دست دشمن بلکه به دست فرماندهان خود به جنگ رفته اند.
*
مردم اصولا بر اساس قوی ترین عواطفی که دارند به طبقاتی تقسیم می شوند.
*
قوی ترین عواطف طبقه سپاهی ترس است. مرد سپاهی خطر حمله بر لشگر دشمن را بر خودهموار می کند زیرا که می داند خطر مهم تر و مسلم تری از پشت سر، یعنی از طرف خودی او را تهدید می کند. ژنرال های انقلاب فرانسه هر روز چندین سرباز را تیرباران می کردند تا دیگران به قول ولتر دل و جرئت پیدا کنند و حس وطن پرستی آنان بیدار شود.
*
نبوغ عوارضی دارد و سخن تند هم از آن عوارض است. مردان بزرگ نمی توانند نتیجه ی همه ی کارهای خود را بسنجند و بی انکه با آثار و گفتار و کردار خود توجه داشته باشند نبوغ خود را ظاهر می سازند.
*
برای پایان دوره ی تسلیحات دو راه بیشتر وجود ندارد جنگ یا ورشکستگی.
*
هیچ کس نمی خواهد مردمان شکست خورده را به استادی بپذیرد، و در نتیجه برای بحث درباره ی موطن اصلی ظروف سفالی یونان سخنان دانشمندان کشوری اعتبار دارد که در ساختن توپ استادی به خرج می دهند.
*
فرانسه امروزی دیگر فرانسه فیلسوفان و برپا کنندگان انقلاب نیست. شماها مردمان محتاط و ملاحظه کاری شده اید و ناچار از افتخاراتتان کاسته شده است.
*
نگویید که بی رونقی کارتان نتیجه ی شکست هاست بلکه بگویید که شکست نتیجه ی گناهان شماست.
*
اگر دولتی بتواند شکست را در انظار زیبا جلوه بدهد هم رضایت دوستان را در داخله جلب می کند و هم در خارجه خود را جالب توجه می سازد.
*
ملت مغلوبی که بر روی زخم های جنگ آوران خود، گل می افشاند البته کار صحیحی می کند، ولی باید پس از انجام این مقدمه با خونسردی و متانت وضع زخم خوردگی کشور را مطالعه نماید.
*
عاقل پیش از آنکه زبونی خود را به حریف بفهماند صلح می جوید و راه آشتی می پوید در این صورت شرایط بهتری به دست می آورد.
*
یک ملت هر قدر دلیر و فداکار باشد بیش از یک بار نباید خون خود را نثار کند، و همین جوانمردی مفرط فرانسویان بود که کشورشان را آنقدر ضعیف کرد.

*
من پایم خوب است ولی کفشم خوب نیست.
*
من کار بد نمی کنم این است که برای چیزهای دیگر تنبیه می شوم.
*
ولگرد: چاقو همیشه راهنمای بدی است آری چاقو و غرور_من غرور خود را در کودکی از دست داده ام زیرا مردان و دختران و بچه ها مسخره ام می کردند.
*
تو که اهل معاشرت و رفت و آمد نیستی ، اقلا بکوش تا زندگانی درونی صحیحی داشته باشی و در باطن خود کاخی مجلل و با شکوه برای خود بسازی.
*
زیبایی کلام در نیروی طبیعی آن است نه در نظمی که بخواهند به زور در آن ایجاد کنند.
*
عقل کل وجود ندارد و در عقل فرد بشر همیشه نقطه ضعفی می توان پیدا کرد.
*
تا خود مردم و روح و روان یک قوم عوض نشود خداوند چیزی را در زندگی آنان تغییر نمی دهد، البته من به پیشرفت اقوام عقیده دارم و معتقدم که باید گفت که ما پیش می رویم تا به این وسیله کسی متوقع راه رفتن از ما نباشد.
*
اگر من می توانستم قیافه ی حقیقی تخیلاتم را به مردم نشان دهم مردم مرا دیوانه می شمردند.
*
هر قدر دولت ها درپرده پوشی به کارهای خلاف ماهرتر باشند، رسوایی کمتر پیش می اید و بالعکس در دولت های دموکراسی حفظ اسرار دولت از محالات است، زیرا که هرگز در دولت های دموکرات یک فرد این همه قدرت ندارد که یک کار را به تنهایی به انجام برساند و ناچار برای هر کاری همدستانی لازم دارد که همه ی آنان رازداری بلد نیستند و از طرف دیگر رقابت های دسته های گوناگون که با چهارچشم مراقب کارهای همدیگر هستند منجر به فاش شدن تدریجی و یا سریع رازها می گردد. اما در حکومت های ملی چون شمار کسانی که در مال عمومی دخل و تصرف می کنند زیاد است ناچار شمار کسانی که هوس دزدی و اختلاس می کنند کم نیست.
*
ملت ما به تدریج به فساد اخلاق عادت می کند و میان خوب و بد دیگر فرقی نمی گذارد و خطر همین جاست. شرم ها و زشتیها در گرداب سکوت خفه می شود و رسوایی ها با کمک خاموشی به دست فراموشی سپرده می شود.
*
زندگانی خودش حادثه شومی است، حادثه شومی که تا ابد دوام دارد. زندگانی یک ملت و زندگی یک فرد مجموعه ای از خرابیهای متوالی و ترکیبی از بدبختی ها و بیماری ها است.
*
می گویند که وضع طبیعی زهره هم اجازه ی نشو و نمای موجودات زنده را نمی دهد ولی افسوس که کره ی بدبخت مریخ شباهت هایی با زمین ما دارد. از آب و هوا محروم نیست و شاید امکان تولید موجوداتی مانند ما در انجا وجود داشته باشد.
*
ندانستن و نشناختن دلیل دوست نداشتن نیست. چه بسا که آدمی ندیده و نشناخته یک دل نه صد دل عاشق چیزی می شود.
*
اگر مذهب بشری بر بنیاد قواعد اخلاقی مهر امیز هم بنا شود تازه مومنین به آن مذهب برای اعمال مهربانی سخت گیری و بی رحمی به خرج خواهند داد و به نام عدالت ظلم خواهند کرد. بی رحمی زنگ زده و کند شده بهتر از ترحم نونوار برنده است.
*
من در این خانه نمی خواهم زندگی کنم، این زندگی نیست. می خواهم بروم و آنچه که می بینم نبینم.
*
در یک کشور آنچه اهمیت دارد وضع فرد فرد مردم است نه عقاید سیاسی که طبلی میان تهی ولی پر سر و صداست. اختلاف شما با روحانیون هم برسر عقاید است ولی در اصول اخلاقی هیچگونه فرقی بین شما و انان وجود ندارد و این اصول اخلاقی است که وضع فردی را به وجود می اورد نه عقاید کلی ِ سیاسی.
*
در هر دوره ای عاداتی وجود دارد که یک طرز فکر را به وجود می اورد. اندیشه های اخلاقی ما نتیجه ی استدلال های منطقی نیست بلکه نتیجه ی عادت است و چون اندیشه ها مورد قبول عامه است مراعات این اندیشه ها شرافت و احترام و عدم مراعات ان بی احترامی و بدنامی بار می آورد و به این علت کسی جرات نمی کند به اندیشه ها و قواعد دست بزند و برخلاف ان رفتار کند.
*
این عادت است که می تواند احساسات مشترک در انسان ها تولید نماید نه استدلال.
*
می گویند که هر کس در این دنیا رنج کشید و سختی دید در ان دنیا اجر می بیندولی اگر رنج کشیدن خوب چیزی است چرا اینها نمی روند روی میخ بنشینند و به خود شکنجه بدهند تا سعادت اخروی بدست اورند.
*
هر جا که آزادی خواهی سودی برای مستبدین دارد مومنین که همان مستبدین هستند آن منافع را مشروع می دانند و دم بر نمی اورند.مومنین می گویند که حیات جاودانی را به زندگی فانی این جهان نباید فروخت ولی دلبستگی انان به این دنیا خیلی بیشتر از من و شماست.












هیچ نظری موجود نیست: