۱۳.۱.۹۱

سبزه

سبزه ها سیزده به در مسافر رودخانه اند
سبزه به پای خاک گره خورد زمین گیر شد
سبزه آنچنان به خود گره خورد که خفه شد
آب که قطع شد سبزه از رنگ و رو افتاد
مراسم عزاداری سبزه ها سبزه* زار*ان بود
توی تاریکی درخت جلوی چشمانش سبز شد
سبزه از برق نگاه خورشید خشک شد
چمن ها را سر میزنند مبادا قد بکشند



هیچ نظری موجود نیست: