۱۷.۳.۰۴

 🌿به تو می اندیشم، در خاکستری اندوه خویش 

***

ما آنچنان نزدیک بودیم که هیچ چیز نمی توانست جدامان کند

نه فرسودگی نه راز نه ابرها 

**

در زخم خویش می زیستم و میان لبانش می خسبیدم.

**

شعر همچون عشق همه چیز را در نشانه ها سرمایه گذاری می کند‌.

**

من آن معنایم که زبان ندارد که صحبت کند.

***

کاش روان های ما در فضا می پراکند

تا روزگاری کسی بداند که ما زیسته بودیم

همچنان که گلی ناشناس را می بوییدیم.

**

ناپدید خواهد شد سنگ که گل به آن شکل می دهد 

چهره ی سخت رنج.

***



کتاب شعر معاصر فرانسه

زیرنظر : محمدعلی سپانلوش

هیچ نظری موجود نیست: