🌿به تو می اندیشم، در خاکستری اندوه خویش
***
ما آنچنان نزدیک بودیم که هیچ چیز نمی توانست جدامان کند
نه فرسودگی نه راز نه ابرها
**
در زخم خویش می زیستم و میان لبانش می خسبیدم.
**
شعر همچون عشق همه چیز را در نشانه ها سرمایه گذاری می کند.
**
من آن معنایم که زبان ندارد که صحبت کند.
***
کاش روان های ما در فضا می پراکند
تا روزگاری کسی بداند که ما زیسته بودیم
همچنان که گلی ناشناس را می بوییدیم.
**
ناپدید خواهد شد سنگ که گل به آن شکل می دهد
چهره ی سخت رنج.
***
کتاب شعر معاصر فرانسه
زیرنظر : محمدعلی سپانلوش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر