به دسته ی محدود صاحب نظرانی که در جهان پراکنده اند، بیشتر دانشمندان واقعی و ادبایی خدمت کرده اند که در انزوا به سر می برند و از دفتر کار خود بیرون نمی آیند. این طبقه بر کرسی های دانشگاه ها به مباحثه و استدلال نپرداخته اند، ولی تقریبا همگی ظلم و آزار دیده اند.
***
بدبختی دیگر اهل ادب این است که به چیزی دلبسته نیست. یک فرد متوسط جامعه، در دستگاه دولت مقام کوچکی برای خود می شمرد و به همین سبب همکارانش از او جانبداری می کنند و اگر بر او ستمی رفت به سهولت مدافعانی پیدا می کند اما اهل ادب بی یار و یاورست.
***
تنها بد نکردن کافی نیست باید خوبی کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر