دختر: بگذار تکرار کنم کاش تو به این قانع می شدی که از سختی های دنیا به آغوش من پناه بیاوری.
جوان: عجب زیبایی گرم و چیره کننده ای. از خود مرگ قوی تر است ولی باید در میان گذشتگان الگویی داشته باشم.
دختر: نگاه به مرگ را دوست ندارم.
جوان: ولی آنها مادامی که زنده ایم، هستند.
دختر: هیچ حقیقتی در هستی جز من وجود ندارد. اعتراف می کنم که در هستی هیچ چیز جز عشق برایم مهم نیست.
جوان: شوق های جاویدان قلب به نابودی تهدید شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر