۱۱.۹.۰۲

هفت صدا

گی یرمو کابررا اینفانته: یکی از معدود اصول جاودانی سیاست، فاسد کنندگی قدرت است.

***

بورخس: در برج عاج نشستن و در به روی همگان بستن و به چیزهای دیگر اندیشیدن شاید خود یکی از راه های تغییردادن واقعیت باشد . من به قول شما در برج عاج می نشینم و شعر می گویم یا کتاب می نویسم و این خود می تواند مانند هر چیز دیگری واقعی باشد. واقعیت را تنها زندگی روزمره گرفتن و مابقی را غیرواقعی دانستن اشتباهی است که عموما از طرف مردمان سر می زند. 

***

بورخس: اکثر مردم به خاطر شوکت و شکوه آداب و مناسبک مذهبی  و معماری مجلل مذهب به سوی آن کشیده می شوند. اینها دقیقا همان است که مرا از آن دور می کند. 

کلیسا وقتی که قدرت داشت بی رحم بود می سوخت و می کشت. به نظر من قسمت اعظم مدارا و سازگاری کلیسا ناشی از ضعف اوست و نه نتیجه ی بالارفتن سطح تفکرش که سخت بعید و ناممکن می نماید. هیچ مذهبی تاکنون سازشکار نبوده است. 

***

اوکتاویو پاز: عدالت در نظر من یک شکل و یکسان شدن نیست. هزار شکر که مردان یک یک با یکدیگر تفاوت دارند و باز هزار شکر که مردان با زنان فرق دارند. آنچه در یک جامعه ی آزاد مهم است پرورش این تفاوت هاست. تضاد بین زن و مرد از نو مکمل است. 

***

اوکتاویو پاز: لذت جنسی به تمام جوامع و تمدن ها متعلق است ولی عشق اختراع غرب است. به صورت خلاقیت شاعرانه نشو و نما کرد و کلیسا از آغاز علیه آن جنگید. از آغاز، عشق نوعی سرپیچیدن از قراردادهای جامعه، گسستن بندهای خانوادگی، ، اجتماعی، نژادی و زناشویی بوده است. عشق آئین پنهانی و زیرزمینی غرب بوده است. لذت جنسی اجتماعی و کثرت طلب است و عشق رابطه ای شخصی و درونی است. معنی عشق، انتخاب یک جسم و یک روح را، یک شخص منحصر به فرد را تداعی می کند. 

**

اوکتاویو پاز: در زن آمریکای لاتینی احساسات جنسی یا توسط عرف و اخلاق کور شده یا به دست غیرت و مردانگی فروشی مردان تحقیر شده است اما در مورد زن امریکای شمالی خشکی و سردی حکمفرماست. دو حکومت ظالمانه ی مختلف دو ناسازی مختلف را سبب شده است. 

**

چرا شکاف میان نسل ها پیش از گذشته است؟ 

اوکتاویو پاز: در گذشته جوانان می خواستند که پیران را از مواضع خود خلع کنند و جایشان را بگیرند. میان نسل ها، به جای برانداختن ارزش ها کشمکش و ستیز همراه بود. اما امروز چیزی کاملا متفاوت در شرف وقوع است. جوانان دیگر ایمان خود را به ارزش های پیران از دست می دهد. 

***

اوکتاویوپاز: لذت جنسی توسط صنعت و تفریحات و سینما از مقام خود خلع شده است. زیر پای تبلیغ و مد روز چرکین و الوده شده است. اما عشق سرپیچی از هر جایی گری جنسی معاصر است. 

**

به قول کامو نویسندگان شاهدان این جهانند. 

**

اوکتاویوپاز: جهان امروز عددپرست است و اهمیت یک اثر را با شمارش خوانندگان آن می سنجند. امروز این سخن را مکرر از دهان همه می شنویم که خدا مرده است اما وقتی نیچه این را می گفت کمتر کسی ان را می شنید. روی هم رفته نویسندگان نامحبوب، مهم ترین آنانند. همیشه مبدعان و نوآوران تنها می مانند و مقلدان که تنها گردآورنده ی ابداعاتند، پرفروش می شوند. 

***

اوکتاویو پاز: بی ظرفیتی انتقادی ما حاصل بی ظرفیتی فکری نیست بلکه ناشی از نقص اخلاقی است که خود نتیجه ی نوعی نقص تاریخی است. 

***

گابریل گارسیا مارکز: یک بار از من پرسیدند زندگی ام قبل و بعد از کتاب صد سال تنهایی چگونه بوده است. گفتم بعد از کتاب" چهارصد نفر دیگر به زندگی من اضافه شده اند. منظورم این است که حالا گروه بیشماری از مردم، روزنامه نگاران، دانشگاهیان و ماعت کتابخوان دلشان می خواهد مرا ببیند و با من حرف بزنند. 

**

مارکز: رمان ها من با اینکه ریشه در قصه های کهن دارند اما با تجریبات تازه و گوارا آمیخته اند. 

***

به عقاید منتقدان وقعی نمی گذارید؟ 

مارکز: به نظر من چندان چیز تازه ای در چنته ندارند. زمانی رسید که به کلی دست از خواندنشان برداشتم چون داشتند برای من تعیین تکلیف می کردند. می گفتند که کتاب بعدی ام باید چگونه باشد. وقتی که منتقدان به خیال خودشان دست به تحلیل عقلانی می زدند! 

**

مارکز: در برابر دوربین یا میکروفون به شدت احساس بی دست و پایی می کنم اما می توانستم نویسنده یا کارگردان بشوم. از بس کمرو بودم نویسنده شدم. 

**

مارکز: این ناشرانند که با دست کم گرفتن سطح جامعه، کتاب های کم ارزش ادبی منتشر می کنند

هیچ نظری موجود نیست: