موفقیت کتاب را با تعداد نسخه های فروخته شده نباید سنجید. من آثار بزرگی سراغ دارم که در سه چهار هزار نسخه فروخته شده اند ولی فقط در یک نسل از خوانندگان تاثیر داشته اند. مثلا کتاب های کافکا در فرانسه پرفروش نبوده اند
***
تئاتر مردمی چون با سیاست و کمک های دولتی آمیخته است ارزش چندانی ندارد.
***
کتاب مثل تئاتر نیست. کتاب خوانندگانمش را تدریجا به دست می آورد.
***
به عقیده ی ژنه شرط رسیدن به خوبی غرق شدن در بدی است. انسان فقط هنگامی می تواند بشریت را از نو بسازد که نخست به پست ترین درجه نزول کند.
***
سارتر بورژوازی را مسئول معایب تئاتر معاصر دانست. او می گفت: عیب اصلی در بورژوا بودن است. به نمایشنامه هایی که این روزها نشان می دهند نگاه کنید و ببینید که اکثر آنها یک سلسله بازی های روانشناسی پوسیده بر پایه ی مضامین کهنه ی بورژوایی است از قبیل شوهر و معشوقه اش، زن و فاسقش.
عرصه ی حقیقی تئاتر عرصه ی تراژدی است. دلیلی نیست که تئاتر به قصه ی عشق و ازدواج نپردازد بلکه باید قصه کیفیت اسطوره داشته باشد و از حد مشاجره های خانوادگی فراتر رود.
***
ایلیا ارنبورگ به من گفته که دقیق ترین نقد آثارش را نه از زبان منتقدان حرفه ای بلکه از زبان خوانندگان شنیده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر