۸.۱.۰۲

غزل های ابونواس اهوازی

 می چونان افتاب درخشان است 

بی آنکه چون آفتاب بسوزاند

بگذار تا به آسانی ما را به بهشت راه ندهند

باده ی ما در این جهان بهشت ماست

چون بمردم گور مرا به تاکستان برید

تا استخوان هایم از ریشه ی تاک ها باده نوشتند

غزل های ابونواس اهوازی

***

گاه از باده ی چشمان خود مستت کند

و گاه از شرابی که از صراحی به قدح می ریزد و تو را از آن دو، چاره نیست

مرا دو مستی است و حریفان را یکی

و این مزیتی است که در آن بزم تنها من از آن برخوردارم

***

گفتم بوسه ای دیگر کرامت کن تا نیزم برآید

لبخندی زد و گفت پارسیان بدان مثل زنند: 

چون بازیچه ای به دست کودک دهی

بازیچه ی دیگر به اصرار بیشتر بطلبد. 

هیچ نظری موجود نیست: