برگ بودن چقدر خوش و آرامبخش است هیچ زحمتی نمی خواهد
گل را بنگرید تمام طول روز سر جای خویش ساکن است،
نه راه می رود نه تکان می خورد، فقط می ایستد و پژمرده می شود
و در نهایت خم می شود و می میرد
بدون هیچ زحمتی نه کار می کند نه مجبور است در جهان بتابد .
***
آشتی دادن خدایان سخت است
نه خرابی ها درست خواهد شد
و نه جنگ خدایان.
***
ظرف دلم یخ زده است و اشک هایم نمی توانند روان شوند
***
چه لذتی می تواند با این لذت برابری کند
لذت آموختن و یادگرفتن از کسی که دوستش دارید
***
نزدیک من باش
هنگامی که شک هایم مرا شکنجه می دهند
***
بگذار خرد تو مرا عاقل کند.
***
تو چه هستی؟ نمی توانم حدس بزنم
اما تو را در ستاره ها و گل ها احساس می کنم
و از انجایی که تو در همه چیز هستی
پس من عاشق همه چیزم
***
زیبایی تو در سکوت بیشتر می شود.
**
فریاد زدم تو چه می دانی ای صدای شیرین؟ صدا پاسخ داد یک امید پنهان
***
عشق اگر عشقی کامل باشد ترس را از بین می برد
***
شیرین است مرگی که درد را پایان دهد
***
از تو با جانم در برابر دنیا محافظت می کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر