به زمان لعنت می فرستم که مرا غارت کرد
به زمان لعنت می فرستم که دوست را تاراند
**
نه شهید شد نه معدوم به سادگی مرد
نه در جبهه نه در زندان به سادگی مرد
نه با تیر دشمن نه با تیر خلاص به سادگی مرد
در سرزمین مرگ های پرعنوان به سادگی، به سادگی مرد
**
نمی خواهمت ای نفت
دیرزمانی می پنداشتم که تو بر سر من می سوزی
اینک می بینم که من بر سر تو می سوزم.
**
چرا تو را زنده رود نامیدند؟ مگر به مرداب نمی ریزی؟
**
خواستم مومیایی کنم یک لحظه را تا مرگ نگیردش از من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر