محنتی که طعنه بر آن زنند همچون مرگ مکرر است.
**
بهتر از سیاهی رنگی نیست چون هیچ رنگ دیگری به خود نمی گیرد و همه را حقیر می شمارد. آب همه ی اقیانوس ها هرگز نتواند پای سیاه قو را سپید کند.
**
افکارتو باید مثل نامت شاهانه باشد. آیا اگر پشه ها به سوی خورشید پرواز کنند چشمه ی خورشید تار می شود؟ عقاب آنقدر توانا است که می تواند پرندگان کوچک را به جیرجیر خود واگذارد و اعتنایی ندارد که غوغای انها برای چیست. چون می داند که با سایه ی بالهای خود قادر است ، هر لحظه اراده کند آنها را از نغمه سرایی باز دارد.
**
زیبایی من اگر چه حقیر است ولی محتاج تزیین و نقش و نگار و تحسین تو نیست. زیبایی با قضاوت نگاه، خریداری می شود، نه با تبلیغ بی ارجی که زبان فروشندگان به کار می برد.
**
شما را به قلب خود می سپارم.
قلب من به تمام اجزای بدن تو پیوسته است.
**
هنگامی که همه دیوانه باشند هیچکس خطاکار نیست.
**
یک اندوه پر از ناامیدی با افسردگی دیگری مداوا می شود.
**
دو نفر می توانند راز را نگه دارند به شرطی که یکی از آنها از بین برود.
**
عشق ارباب تو است چون بر تو حکمرانی می کند و کسی را که با یک ابله همدم شده باشد به نظر من نمی توان خردمند دانست. همانطوری که در زیباترین غنچه ممکن است کرم موذی پیدا شود، عشق سوزان هم می تواند در درون خردمند ترین فرد جای بگیرد
همانطوری که پیش رس ترین غنچه را ممکن است کرم ها قبل از شکفته شدن آن بخورند، عقل لطیف و جوان هم به وسیله ی عشق تبدیل به حماقت می شود و غنچه ی ان را پژمرده می سازد و امیدهای آینده را از کف او می رباید.
**
گوسفند برای علف به دنبال چوپان می رود ولی چوپان برای غذا به دنبال گوسفند نمی رود. تو برای دستمزد خود به دنبال اربابت می روی ولی اربابت برای دستمزد به دنبال تو نمی اید. پس تو گوسفندی
**
عشق واقعی چنین می کند و قدرت سخن گفتن ندارد چون حقیقت به سراغ کرداری می رود که نیکوتر از گفتار است.
عشق سروری مقتدر است و مرا چنان به حقارت کشانده که اذعان می کنم هیچ بدبختی در دنیا قابل مقایسه با تنبیه او و هیچ لذتی بالاتر از خدمت به او نیست.
**
عشق مشتاق تعریف است.
**
جواهرات بی زبان در عین سکوت قادرندسریع تر از کلمات به ضمیر زن نفوذ کنند.
**
ای زمانه ی نابکار چرا باید بین تمام دشمنان یک دوست از همه بدتر باشد؟
**
اف بر دنیا که انسان عشق خود را از دریچه چشم دیگری بگزیند
**
در نظر من تو دنیایی پر از انسانی، در این صورت چگونه می توان گفت که من تنهایم
**
سیر شدن از گواراترین چیز، عمیق ترین تنفر را در معده به وجود می اورد. به همین دلیل عقاید نادرستی که مردان باقی می گذارند بیش از همه مورد نفرت کسانی است که فریبت آن را خورده بودند.
**
هیچ فسادی هر چقدر هم ساده باشد وجود ندادر که ظاهر خود را با فضیلت نیاراید.
**
وقتی که ماه می درخشید ما شمع را نمی دیدیم. کردار نیک هم در این دنیای پلید همینطور درخشندگی ندارد.
**
باپتیستا: امیدوارم به این صورت مراسم عقد برگزار نکنی
پتروچیو: او با من ازدواج می کند نه با لباس هایم.
**
ضمیر انسان است که به بدن ارزش می بخشد و همانطور که افتاب از زیر ابرهای تیره سر برون می کشد شرافت هم در حقیرترین جامعه آشکار می شود.
**
از من مپرس چرا تو را دوست دارم چون اگر چه عشق از عقل به عنوان وجدان خود استفاده می کند ولی او را مشاور خود نمی داند.
**
مردم پند دادن را وظیفه ی خود نسبت به کسانی می شمارند که زیر بار گران اندوه خم شده اند. ولی هیچ فضیلت یا کمالی در حد تحمل رنج نیست
**
دلقک ها می توانند خردمندانه از اعمال احمقانه ی دیگران سخن گویند.
**
سوگند یک عاشق محکم تر از سوگند یک می فروش نیست، هر دوی آنان دروغ خود را با سوگند تقویت می کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر