گمراهم و تنهایم ای عشق پناهم ده
**
دردی است درد بودن وز یار دور بودن/ بر خویش بار بودن در آرزوی یاری
**
تو را من دوست دارم چون عطر تازه ی گل ها
***
عشق را از عشق باید داوری
**
هزاران ره به دردم آزمودی/ تنم خستی و در جانم تو بودی
**
ای دیار شب خدایانت چه سنگین خواب و بدکارند.
**
ای به من آشنا بمان با من/ تو بمان تا بماند این دل تنگ
**
ای همه آرزوی دل دیدن و باز دیدنت.
**
ز نرمخویی یاران حساب مکن که شیشه دلان/ هزار بار شکستند تا که سنگ شدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر