۱۵.۱.۰۰

حیات ذهن جلد دوم هانا آرنت

 دوست خودت بمان: همه ی احساسات دوستانه نسبت به دیگران بسط احساسات دوستانه ی شخص نسبت به خویش است. 

**

عمل خودش غایت است. 

**

جدا از شریعت، گناه، مرده است.

شریعت است که گناه را احیا می کند. 

**

در پیکار میان اراده می کنم یا می خواهم و نمی خواهم، انچه حاصل می شود تنها در گرو عمل است. 

"من کار خوبی را که می خواهم نمی کنم، بلکه کار بدی را که نمی خواهمش همان کاری است که می کنم."

همین سخن را از زبان اوید نیز می شنویم که می گوید: بهتر را می بینم و می پذیرم، بدتر را اختیار می کنم."

**

ما عدالت را تنها از طریق تجربه ی بی عدالتی و شجاعت را تنها از طریق بزدلی می آموزیم و همین طور الی آخر. 

**

قدرت ذهن بر بدن آن چنان عظیم است که صِرف تخیل می تواند اندام های تناسلی را تحریک کند و این قدرت ذهن نه ناشی از فهم است نه برخاسته از حافظه بلکه تنها ناشی از اراده است که ساحت درون ذهن را با جهان بیرونی متحد می سازد. 

**

در عشق سه چیز است: عاشق، معشوق و عشق. 

**

باید انسانیت را خواه در شخص خودمان خواه در دیگران، غایت تلقی کنیم نه هرگز وسیله ی محض

***

در معرض بهتان قرار گرفتن به چه معناست؟ کنار سنگی بایست و به آن بهتان بزن چه تاثیری می توانی بگذاری؟ اگر مثل سنگ باشی آسیب نخواهی پذیرفت. آرامش خاطر و آسیب ناپذیری تنها چیزی است که برای احساس آزاد بودن نیاز داری. 

**

توماس: خرد در می یابد که اراده اراده می کند، و اراده اراده می کند که خرد دریابد.

**

اراده با اراده کردن قدرت می زاید. 

***

رهایی اگرچه ممکن است شرط لازم آزادی باشد، هیچ گاه شرط کافی ای نیست که علت آزادی واقع شود 


هیچ نظری موجود نیست: