۲۴.۶.۹۷

نامه های دوران مشروطیت و مهاجرت

وکیل ملت باید چنان آدم باشد که ابدا در منافع خود سخن نگوید، بلکه در زیان شخص خود باشد تا سایرین بهره برده باشند.
***
دعوای قانون اساسی خواستن از یاد رفته است، حال دعوای نان است.
***
تا نان مملکتی فراوان نشود هیچ چیزش درست نخواهد شد.
***
خداوند به ما گوشی غیر از این گوش ها عنایت فرماید تا ناله ی وطن را شنیده و دست از اغراض نفسانی برداشته و این کشتی مشرف به غرق را نجات دهیم.
***
این چه اوضاعی است در مملکت ایران برپا نموده اید. در هر شهری هر بی سر و پایی می بینیدچند نفر اراذل و اوباش را دور خود جمع نموده دعوی ریاست و مرزبانی می نماید.چون گفته اند دزد بازار آشفته می خواهد و عسس خفته.
***
نه دست مردم به دولت بند است نه به ملت.
***
اعتقاد حقیر این است که اگر در تهران فهم و دانش سراغ دارید قدری به تبریز بفرستید. ما هم از این همت های نیم وحشیانه به تهران می فرستیم تا تعادل به عمل آید.
***
مشروطه خواهی ایرانیان همه اش از روی معده و یک غرض شخصی است.

هیچ نظری موجود نیست: