۲۸.۵.۹۷

تاریخ نقد جدید جلد نخست رنه ولک

نویسنده ی کلاسیک کسی است که به امید جاذبه ی احتمالی اش برای آینده ای دور، ورای خوانندگان بلافصل زمان خود، قادر است در کنار کلاسیک های دوران باستان قرار گیرد.
***
ولتر می گوید اینکه ملتی چیزی را بپسندد که تنها در آن کشور مطلوب باشد نشانه ای نیکو از ذوق آن ملت نیست.
***
سادگی دقیقا ناشی از تمدن است و وضوح و خلوص و سلامت به آن مربوط است. آدم های وحشی با روی آوردن به تصنع و ادا کردن سخنان مطنطن از وحشیگری به در می آیند.
***
تنها روح است که باید تاثیر را به وجود آورد، نه هنر
***
دیدرو می گوید: شاعران بزرگ، بازیگران بزرگ و شاید به طور کلی تمام مقلدان بزرگ طبیعت ، در هر رشته ای که باشند، برخوردار از تخیلی زیبا، قدرت داوری عالی، تدبیری دقیق، و ذوقی راس، از هر موجود دیگری حساسیتِ کمتری دارند. آنقدر به تماشا کردن و دانستن و تقلید کردن مشغول اند که نمی توانند به سرعت تحت تاثیر قرار گیرند و از خود بیخود شوند.
***
لاهارپ می گوید: شعر همان زبان تخیل است که به وسیله ی خرد و ذوق هدایت می شود
***
تنها رهنمونی که کندیاک درباره ی شعر می تواند به ما عرضه کند این است که: آدم احساسش می کند و همین کافی است. درباره ی زیبایی هر چه بهتر استدلال کنی، آن را کمتر احساس می کنی.
***
دیوید هیوم: زیبایی کیفیتی نیست که در ذات خود اشیا باشدبلکه صرفا در ذهنی وجود داردکه در آنها به تامل پرداخته است.
***
شعر با عقل مخالف است، به حواس ربط دارد
***
قواعد، نبوغ را محدود می کند.
***
منتقد باید خدمتگزار نویسنده ، دوست او، داور بی طرف آثار او باشد. تو ای منتقد باید بکوشی تا با او آشنا شوی، تمام آثار او را در مقام یک استاد مطالعه کنی، نه اینکه سعی کنی استاد خویش باشی. کاری دشوار ولی عاقلانه این است که منتقد به افکار نویسنده راهی پیدا کند و آثار او را با همان روحیه ای بخواند که نویسنده آنها را نوشته است.
***
چیزی در عالم خلقت وجود ندارد که فقط وسیله ای باشد. همه ی چیزها در ان واحد هم وسیله اند و هم هدف.
***
شعر از این لحاظ که نیرو است، نه کار، با دیگر هنرها تفاوت دارد. 

هیچ نظری موجود نیست: