۶.۱۲.۹۶

آخرین مهلت

اگر من بترسم مثل این است که زندگی خودم را تباه کرده ام یا از زندگی خود دزدیده ام پس من دزد نیستم و نباید از هیچ چیز بترسم.
*
 انتظار و صبر دارای حدودی است و اگر انسان بخواهد از ان تجاوز نماید به ضعف و بی حالی خود کمک کرده است.
*
چه رستگاری از آن بالاتر که آدمی خودش را بشناسد. خدا شناسی یعنی خودستایی اما خویشتن شناسی اصل وجود انسانی است اگر بندگان آن دخا خود را بشناسد به کمال مطلوب خود می رسند چون خودشناسی یکی از راه های رستگاری است نه خداشناسی که ما را به خودستایی می کشاند. مسیح خودشناس بود نه خداشناس. مجسمه ای از خداشناسی برای خود نشناخته بود اما چون خود را شناخت توانست به مردم خدمت کند.
*
زندگی همیشه دارای این آلودگی ها است در هیچ جا دوستی و محبت حقیقی و راستی و درتسی وجود ندارد. همه به هم دروغ می گویند. اجتماع تمام کسانی را که بخواهند پاک و راست باشند رد می کند.... زندگی دوزخ تاریکی است دوستی ها و عشق ها بر پایه ی تردید و دورویی و خواسته ها و مانفع شخصی استوار است همه ما در این دوزخ دست و پا می زنیم. در درون ما تضادهای خوفناک دست و پا می زند، حرص طمع کینه دشمنی شقاوت، دورویی، با این حال چگونه می توانیم آزاد باشیم؟
ژان پل سارتر

هیچ نظری موجود نیست: