۲۳.۱۲.۹۵

دفتر یادداشت روزانه یک نویسنده

اگر بخششی در کار است بگذار کامل باشد.
*
ما زنان شریف بسیار داریم، یعنی بیشتر خوب تا شریف، اما کسی از انها نمی داند که شرافت چیست. هیچ یک از انها به فرمول شرف معتقد نیست و حتی منکر روشن ترین فرمول های زمان پیش هستند و این جریان تقریبا در همه جا و در میان تمام جماعات صادق است.
*
عیب عمده ی زن معاصر وابستگی فوق العاده او به اندیشه هایی است که به طور عمده مردانه اند، عیب او این است که این اندیشه ها را با زود باوری می پذیرد و بدون دقت و مطالعه به آنها اعتقاد می ورزد.
*
شما در محیط متفاوتی بار آمده اید، شما تا کنون فقط با جوامع مهذب سر و کار داشته اید مردم را جز در حالت آرام ندیده اید در این حالت مردم پا از دایره ی ادب بیرون نمی گذارند. اما همین اشخاص در زمان جنگ در مواقع سختی و ناراحتی و تنگی گاه چیز دیگری می شوند.
*
سیاست سودجویی و دست اندازی به هر جایی که امید کمترین سودی از آن می رود نشان بی مایگی و ناتوانی درونی حکومت است حکایت از بدی وضع دارد.
*
ایده آلیسم به هیچ وجه یک چیز شرم آور نیست. ایدهآلیست و رئالیست(آرمانگرا و واقع گرا) اگر صادق و بزرگوار و بلند نظر باشند فرقی با هم ندارند اصل یکی است-عشق به بشریت-و هدف یکی است: انسان. تنها شکل ارائه ی هدف است که فرق می کند.
*
هر قدر تسلطمان بر این زبانی که می خواهیم بدان بیاندیشیم بیشتر و همه جانبه تر و پر انعطاف تر باشد اندیشه مان را همانقدر آسان تر و همهجانبه تر در آن بیان می کنیم. زبان خارجی برای پرداختن به یک زندگی متعالی و بیان اندیشه های ژرف ناکافی و نارسا است. دقیقا به این جهت که همیشه نسبت به ما بیگانه می ماند. برای این منظور به زبان بومی نیاز است، یعنی زبانی که شخص با آن تولد یافته است.
*
یک تابلوی نقاشی با خودم دارم که از آن لذت می برم. آدم همیشه باید برای تفریح و سرگرمی پول بپردازد. خوشی و شادمانی همیشه چیزهای گرانی بوده اند درحالیکه من آدم بی چیزی هستم.
*
دست کم دانستن اینکه چرا آدمخوشبخت نیست خودش بزرگترین سعادت است.
*
استنباط و برداشت بعضی مردها از زن برای اینکه خوشبخت باشد و وظیفه اش را انجام بدهد کاری ندارد جز اینکه شوهر کند و بچه بزاید، تا هنگام یائسگی ... فقط آن وقت است که با زندگی واقع تماس می یابد و با تمام تجلیات آن آشنا می شود.
*
دانشگاه چگونه می تواند مانع زاییدن بچه باشد؟ بعد از دانشگاه ازدواج و بچه آوردن. تا کنون در این جهان چیزی هوشمندانه تر از بچه آوردن ابداع نشده است. راستی چاتسکی بود که گفت: زاییدن بچه، چه کسی مغزش اینقدر خراب شده است؟ زن امروزی دیگر در اروپا زاییدن و بچه آوردن را کنار گذاشته است.
*
آهسته اما پیوسته از این مردم توده ی بی سر و پا به وجود می آید. اعتقاد من این است که این نسل دارد جسما فاسد و ناتوان و شریر می شود در این تردید نیست. اما جسم هم اخلاق را به دنبال خود می کشد. اینها است ثمرات حکومت بورژوازی.
*
هر کس به شیوه ی خویش می اندیشد و کسی حرف دیگری را نمی فهمد. با این همه طوری است که انگار همه را گزیده اند.
*
اگر دیده ی بصیرت نباشد اگر آدم کور باشد چیزی در هیچ موضوعی نخواهد دید. مهم چشم است، انچه در چشم یکی به صورت شعر جلوه می کند در چشم دیگری مشتی جفنگ می نماید.
*
ما تنها با چیزهای امروزی و ظاهری و جاری آشنا هستیم، آن هم تا انجا که بر ما نمایان اند در حالی که آغاز و انتها همچنان قلمرو اوهام می مانند.
*
چیزهایی هست که هر چند ساده به نظر می آیند آدم بی اختیار مدت ها به آنها می اندیشد اغلب به خواب آدم می آیند و آدم حتی خود را از بابت آنها مقصر می داند.
*
آگاه به معنی رنج برنده است.
*
در نقش مدعی و مدعی علیه در نقش قاضی و متهم این طبیعت را که بی تعارف و بی نزاکت و با بی شرمی مرا برای رنج کشیدن، و معدوم کردن آفریده است با خود محکوم می کنم...و چون قادر به معدوم کردن طبیعت نیستم حال که از این استبدادی که مقصری درآن نیست به جان آمده ام خودم را معدوم می سازم.
*
این بهترینی که همه قبولش دارند کجاست؟جامعه در مجموع چه کسی را باید تکریم کند؟ و از چه کسی تقلید کند؟
*
یک فرد تحصیل کرده و تربیت شده همیشه شریف نیست و علم شجاعت و دلیری را در اشخاص تعهد نمی کند.
*
پیروزی نه با میلیون ها مردم، نه با نیروهای مادی بظاهر وحشتناک و به ظاهر تغییر ناپذیر و پول و شمشیر است بلکه با اندیشه ای است که در بدو امر ناچیز بود و از سوی مردی به ظاهر بسیار ناچیز عنوان شده بود.
*

کسی که خود را می کشد مدافع پرشور اندیشه ی خویش یعنی ضرورت خودکشی است یک آدم بی تفاوت نیست. یک مرد فولادین نیست. وی به حقیقت رنج می برد و عذاب می کشد. 
*
باز آمدن به زندگی در حقیقت به معنای باز آمدن به سراغ خودکشی ای دیگر بود.
*

هیچ نظری موجود نیست: