۱۰.۷.۹۵

کاریکلماتور

مرغ “حق” در دادگاه تبرئه شد.
تنها “پیش آمدم در زندگی شکمم بود.
اگر یک غده سرطانی بودم پیشرفت می کردم.
بعضی ها خالی بندی های خود را “پر” به ریش مردم می بندند.
با “پشتکار” می شود “روی” کار آمد.
خورشید پشتش به خودش گرم است.
موفقیت زیر دست ها در رو دست زدن است.
حزب باد همیشه سرشان “بی کلاه” می ماند.
به یک تور تفریحی دعوت شدم ولی به تور ازدواج گیر افتادم.
با سگ دو زدن قهرمان دو و میدانی شده ام.
کاسه گدایی ام از صبر لبریز شد.
طلبکارها دخلم را آوردند “خالی” بود.
کودک درونم را سالهاست به سرپرستی گرفته ام.
گربه ها “پیشانی” نوشت ندارند.
طوری زندگی کنیم که “محاسن” مان در گرو “محاسن” نباشد.
جواب حرف سر بالایی زدن، زمین خوردن است.
اگر کفش کسی مناسب پایتان نیست برایش پاپوش ندوزید.
دوست واقعی کسی است که جای شما را خالی می کند نه زیر پایتان را.
زیر بعضی جمله ها را برای مهم بودن و روی بعضی آدم ها را برای بی اهمیت شدنشان خط می کشند.

هیچ نظری موجود نیست: